۱۳۸۷ تیر ۱۵, شنبه

بیانیه علما، طلاب، معلمین، دانشجویان و تشکلهای فرهنگی مهاجران افغانستانی در محکومیت تجاوزات و جنایات اخیر کوچی ها


بسمه تعالی
بیانیه علما، طلاب، معلمین، دانشجویان و تشکلهای فرهنگی مهاجران افغانستانی مقيم مشهد، در محکومیت تجاوزات و جنایات اخیر کوچی ها
سال 1311ق امیر عبدالرحمن، بیرحم ترین دیکتاتور تاریخ افغانستان، دستور داد تمام چراگاه های هزارهجات باید در اختیار دولت قرار بگیرد و هزارهها حق استفاده از آن ها را ندارند. پس از صدور این حکم، حکام دولتی مرغزارهای هزارهها را به افغان های کوچی واگذار کردند. او به این اکتفا ننمود، بلکه درچهار شنبه 4 رمضان1311 این اعلامیه را برای جلادان خود فرستاد:«از خرید و فروش دختران و زنان هزاره هرکه میخرد، شخص خرنده تومانی دو روپه یعنی ده یک محصول بدهد. و از این ممر با وجود صدور امر اقدس، هزاران زن و دختر خرید و فروش شده، یک روپه عاید خزانهی دولت نگشت.»( نام بدل سراج التواریخ جلد سوم(1)/352).
«در17 ذی حجه1311ق امر شد که املاک علاقه جات ورث، سرخجوی و غیره را مساحت کرده درقید جریب آرند و از جمله املاک میران و کسانی که در محاربات به درک اسفل رفته اند اکثر ایشان سید، زوار، کربلایی و میر و میرزاده بوده... یا دستگیر شده اند، تمامت خالصه دولت دانسته داخل دفتر ضبطیکنند و کسانی را که لا وارث باشند نیزضبط خالصه کنند...و از صدور این حکم، اکثر املاک هزارهی سید و زوار و کربلایی و میر و میرزاده بودند ضبط دیوان سلطنت گشت ... املاک ...به مهاجرین و ناقلین افغان داده شده اند»( همان /363).
«حاکم و قاضی مالستان گوسپندان هزاره آن جا را در وقت محصول گرفتن، شش روپه بها کرده و برای خود به نیم روپه خریده اکثر را به نیم روپه هم نمی دادند.»(همان/360).
سال 1312: «مردمکوچی افغان... جسورانه تجاوز کرده علاوه بر مراتعآن مردم، مزارع ایشان را نیز تلف و علف دواب و مواشیخودکردند و آنگاه... در 9 ربیع الاول1312 جنرال شیرمحمد را فرمان رفت که از مردم کوچی مراسم باز پرس را به تقدیم برسانند و او گوسپندان بسیاری از مردم افغان به رشوت گرفته غور رعیت را نکرد و علاوه بر آن تاوان گوسپندان افغان را که اظهار مفقودی کردند، از هزارگان بگرفت. چنانچه از آن روز تا حال کسی افغان کوچی را مانع نگردیده، در هر سال خسارت زیادی به آن مردم می رسانند فقط.»(همان/370)
سال1314ق«هم در این آوان جمعی شرفیاب حضور انور شده، خواهش زمین «چوره» هزاره را کرده و حضرت ولا ایشک دوست محمد خان را... امر کرد که اراضی و عقار چوره را که مفتوح العنوه می باشد، از رعیتی و ضبطی را به ایشان بدهد... و از صدور این حکم تمامت مردم...از کوچی و زمین دار، خواهان ملک و زمین شده و شروع به ملک گرفتن هزاره کردند...آخر الامر املاک مردم هزاره به مردم مهاجر و ناقل افغان داده شده و همه این وجوه داخل دفتر خیال ماند و مردم هزاره فرار ایران و هندوستان و ماوراء النهر شدند.»(همان414).
«مردم کوچی افغان، چهل خانوار از مردم هزاره دایکندی را غارت و تاراج کرده و هفت نفر زن و دختر را اسیر کرده با دو صد راس گوسپند و یک صد و پنجاه فرد گاو و تمامت مال و متاع ایشان برداشته داخل علاقه دولتیار شدند... پنجصد باب دکان نساجی و دو صد باب دکان رنگرزی در گیزاب بوده، از عریضه غلام حسین خان فرح گیر نوشته شده، همه خراب و بیآب شدند.» (همان440-439).
آنچه در بالا یاد شد، تنها نمونه ناچیز از بیداد بی پایان دولت های نامشروع، طرار، جنایت پیشه و تبارگرا بود که با نسلکشی و جنایت، مردم افغانستان را قتل عام نموده و به بردگی میگرفتند. از سوی دیگر دارایی و اراضی شان را تحت «فرمان» های حکومتی به دارو دسته های فراخوانده شده از هند واگذار میکردند. این شیوه ستمگری به مدت قریب به یک صد سال؛ یعنی تا زمان حاکمیت داود خان بر مردمان بومیمرکز، غرب و شمال افغانستان اعمال میشد. این است سابقه و ریشه فرمانهای به اصطلاح قانونیکه امروزه مستمسک جنایت ها و وحشیگری های نوین شده است!!!
در آلمان و کشورهای همسو در جنگ جهانی، هنوز غرامت نسلکشی یهودیان اروپا را می پردازند؛ اما در افغانستان اسناد صادر شده از سوی جنایتکاران جنگی- که میلیون ها انسان را کشته و میلیون ها انسان دیگر را از دهه1880 تا زمان به قدرت رسیدن امان الله خان(1919) به بردگی گرفته و به فروش رساندند- مصدر حکم و مورد تایید قرار میگیرد و هیچ کسی هم اعتراض روا نمی دارد؛ بلکه باز هم از نسل های هفتم و هشتم قربانیان باج جدید میخواهند!!!!!
دیکتاتورهای مهارگسیخته و خونریز، مردم افغانستان را اینگونه میدیدند:«مردم ارزگان از نظر سردار عبدالقدوس خان بهایم صفت و شادی هیأت و خرس صورتآمده، همین قسم به عرض حضور رسانید که طبع خواهش آن ها را ندارد که کسی را به نکاح یا کنیزی با خود بردارد، با وجود این، شصت دختر را خود او و هم چنین باقی افسران و سرکردگان پنچ پنچ و ده ده زن و دختر به قسم کنیزی گرفتند...»(همان/245).
«... با این که مردم هزاره مستاصل شده و سر در خط فرمان نهادند، اما مردم فوجی در حین اسلحه جمعکردن و علوفه خواستن بنیاد ظلم را چنان عریض نهادند که از دود آه مظلومان فلک دیگر غیر از افلاک نهگانه مجس٧م شد. چنانچه بسیار کسان کشته شده و بسیار زنان و دختران و مردان پرده ناموس شان دریده گشت و آن قدر بیداد بدانقوم روی داد که قلم از شرح آن عاجز است...»(همان/245).
این بود شمهای ناچیز از وظیفه شناسی و رعیت پروری حکومت هاییکه فرمان قتل عام و ضبط اموال مردم بومیکشور را صادر میکردند؛ یعنی برخلاف تمام دنیا، تا دهه دوم قرن بیستم حکومت ها مردم بومی افغانستان را به بردگی میگرفتند!!!!
این امر تنها در زمان عبدالرحمن ختم نشد؛ بلکه اخلاف او نیز دست کمی از او نداشتند. برای نمونه در زمان صدارت شاه محمود و سلطنت ظاهرخان، در دهه به اصطلاح دموکراسی، عدالت این چنین تطبیق میگردید:« در زمان صدارت شاه محمود عموی ظاهر خان، در یک جنگیکه بین افغان ها و هزاره ها رخ داد، یک نفر هزاره شیعه کشته شد و یک پای شتر برادرکوچی که زخمی بود به هزاره ها تهمت زده شد، بازخواست و عدالت اسلامی و افغانی ظاهر خان این که به ورثه هزاره مقتول از طرف قاتل600 افغانی دیه داده شد و به عوض زخم پای شتر مبلغ سه هزار و هفتصد افغانی که از هزاره ها گرفته برای صاحب شتر داده شد.»(نگاهی به دیروز و امروز افغانستان، طالب حسین قندهاری/28).
وضعیت کنونی جریان کوچیگری طالبانی و مسئولیت دولت
اکنون دیگربار تاریخ خونین و غمبار مردم ما در حال تکرار شدن است. بار دیگر از لابلای اوراق کهن آن بوی خون و باروت و ضجه های مادران و کودکان به زنجیرکشیده شده میآید. صدای شکستن و خرد شدن استخوان های انسانها، درد، ناله و شکنجه زنان و کودکان جنگزده و گرسنه در دخمه ها و سیاه چاله های متعفن اربابان نفرت و بیدادگری.
امروز بهسود، شهرستان، ناهور، شمالی، بغلان تخار و بسیاری از مناطق دیگر افغانستان در حالی در کام درگیری های سازمان یافتهی ناقلان- طالبان و القاعده قرار میگیرد که دست های سیاه بیگانه و خودی که منافع پست خود را در جنگ و خشونت می پایند، در پشت قضایا قرار دارد.
چندی پیش فردی که هویت افغانی آن مورد سوال است- به اصطلاح نماینده کوچی ها!!! در پارلمان افغانستان در حضور تمامی نمایندگان، از قانون اساسی گرفته تا هویت ملی مردم را به مسخره میگیرد و خود را «افغان اصیل» و مردم بومی افغانستان را شهروندان درجه چندم بر میشمارد که حق ندارند از حق حیات خود سخن بگویند!!! اعتصاب بیش از یک صد نماینده به پشیزی حساب نمیشود و دولت لرزان متکی بر عصای غرب، با سکوت و تایید تلویحی خود، جنایتکاران را جری تر و جنایت ها را در عمل تایید میکند.
از نظر ملت ستمدیده افغانستان، این صدا، صدای عبدالرحمن ها و نادر ها و هاشم ها و... است که از حلقوم یک تبارگرای انحصار طلب و فاشیست بر میآید. اگر دولت منتخب ما صداقت دارد، چرا سردمداران جنایت ها و آدم کشان طالب را در درون خود جای داده است؟ چرا سال گذشته حریم امن کشور شکسته شد و ده ها انسان بیگناه شهید و هزاران خانوار و زن و کودک مردمان صلح دوست به خاک و خون کشیده، آواره گردیدند و دارایی شان به آتشکشیده شد؟! دولت محترم هیچ اقدام مفیدی انجام نداد؛ بلکه خاکستری بر آتش افکند و کانون فتنه را موقتا پنهان کرد. آیا این است پاداش صلح طلبی، همکاری با دولت، سهمگیری فعال در روند خلع سلاح و همسویی با روند دموکراسی درکشور؟!
تجاوز سازمان یافته به حریم امن زندگی آن دسته از مردمان افغانستان که در ایجاد روند صلح و خلع سلاح پیشقدم بوده اند و در طول سالیان پس از شکست نظام دهشت افکن طالبانی تنها و تنها به امنیت و آبادانی اندیشیده اند و یاور دولت بوده اند، اینگمانه را تقویت میکند که دولت ما با عمل نکردن به وظایف خود و با سکوت در برابر تجاوز و جنایت ها در پی آرامش نیست و مردم باید بار دیگر برای حفظ جان و مال خود، چاره ای جز دست بردن به قبضه سلاح ، ندارند!!
این دولت است که گذشته از عملکرد تبعیض آمیز با نا برابری فاحش در فرایند توسعه و انکشاف کشور و عملکرد قبیله ای اکنون با باز گذاشتن دست تجاوز، هویت و حیات فزیکی مردمان بومی افغانستان را درمعرض هجمه قرار داده است. آیا سکوت در برابر تجاوز، قتل، غارت، ویرانگری و تطبیق سیاست زمین سوخته در سر زمینهای مرکزی و شمالی کشور از سوی گروه ها و افراد مشکوک، سازمان یافته و به شدت مسلح -تحت هر عنوانی که باشد خود تشویق به ایجاد نا امنی نیست؟!!
آیا ادامه سیاست تجاوز و بگیر و ببند از سوی دار و دسته های دهشت افکن همراه با سکوت معنا دار حاکمیت، دقیقا پیگری همان سیاستی نیست که از زمان عبدالرحمن جلاد و اخلاف آدمکش او برای ایجاد دشمنیمیان مردم افغانستان اعمال میشد؟!! سیاستی که بیش از یک صد سال با جدیت تمام از سوی زورمداران حاکم در افغانستان دنبال میشود و ثانیه به ثانیه کشور را به عقب سوق میدهد.
کوچیگری در دنیا، تداعیگر چوپانان مهربان با رمههای آرام در دشت های بیصاحب است؛ اما پدیدهی که در صد سال اخیر به نام کوچیگری بر مردم افغانستان تحمیل شده است، یاد آور دزدی، جنایت، غارتگری، نسل کشی، تجاوز، زورگیری بی پایان از یک سو و مرگ تدریجی مردمان بومیکشور از سوی دیگر است.
دولتمردان ما باید بدانند که امنیت رکن اصلی توسعه است و توسعه در یک کشور، امری بخش پذیر نیست.یعنی باید جای جای یک مملکت به صورت متوازن انکشاف یابد تا ملتی از نعمت رفاه برخوردار شود. حال چالش ها و کشاکش های صدسال اخیر، ثابت ساخت که با سیاست و عملکرد تبعیض آمیز، تصفیوی، نه ملتی نابود میشود و نه نورچشمیها پیشرفت میکنند؛ بلکه این سیاست، گندابی است که در فرجام دیر یا زود، همه را در خود فرو می برد. اگر سیاست جانبدارانه و نقش بازی کردن دو پهلو ثمر بخش بود، نورچشمیهای تبارگرایان باید امروزه به جای بیابانگردی، نسل کشی و تجاوزگری در کاخهای مرمرین زندگی میکردند و قتل عام شده ها، و محکومان تاریخ از صفحه روزگار نابود میشدند؛ در حالیکه چنین نشد، بلکه در تاوان این سیاست های غلط، پای همه درگل مانده است.
در اشتباه مطلق اند کسانی که خود را در پشت سیاست های دوگانه پنهان ساخته اند و خیال دارند بازی عبدالرحمن را تجدید و کار نا تمام ملاعمر را تکمیلکنند. اگر دولت منتخب به وظیفه ملی و تاریخی خود عمل نکند و همچون گذشته خود را در برابر بخشی از مردمان کشور مسئول بداند و برای توده های عظیمی از مردم حق حیات هم قایل نباشد، مردم افغانستان در دیدگاه و عملکرد خود نسبت به این دولت تجدید نظر خواهدکرد. دولتی مشروعیت دارد که قانون اساسی را تطبیق و از شهروندان کشور بدون تبعیض و تبارگرایی دفاع کند و گرنه مشروعیت آن سلب و با او همان رویه ای اعمال خواهد شد که با حاکمیت دارودستههای مسلح حاکم بر کابل پس از سقوط دولت دکتر نجیب و سپس حاکمیت فاشیستی ملاعمر صورت گرفت.
افغانستان، کشور زخمخورده با ملت خسته از جنگ است که بیش از یک ربع قرن شرارت ها، قتل و غارت های اشرار مسلح و بی مسئولیت را تجربه کرده، با فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، عصبیت و تند روی سیاسی و از هم گسیختگی وحدت ملی رو برو است. بنابراین، در این شرایط تداوم تجاوز و جنایت تحت عنوان کوچیگری این امنیت نیم بند موجود در کشور را که با همیاری جامعه جهانی بدست آمده است از بین می برد. امنیتی که با خون و جان و آبروی مردم کشور تا کنون حفظ شده است. با نبود امنیت تمام رویا های مردم و دولت افغانستان سرابی بیش نخواهد بود.
از لحاظ امنیتی، دولت می داند که جمعآوری سلاح شرط اول برقراری امنیت است. حال باید پرسید: این همه سلاح سبک و سنگین از کجا و از سوی چه کسانی در اختیار جریان های ضد وحدت ملی و ضد آرامش افغانستان قرارداده میشود؟ مردمانکوچی اصولا باید گوسفند و شتر بچرانند، نه اینکه دپوهای سلاحهای ثقیله با خود حمل و بر مردمان بی دفاع حمله کنند. بدون تردید، این وظیفه دولت است که دریابد، این مصارف هنگفت آشوب طلبی و ویرانگری را چه جریان یا جریان هایی تامین میکنند. چرا دولت کوچیان را از پروسه خلع سلاح استثنا کرده است و خلع سلاح نمیکند؟
قابل توجه است که کوچیگری زمینه و بهانه ای شده است برای گروه های تروریستی و دهشت افکنان بین المللی تا بتوانند در این قالب، دامنه و سایه شوم نا امنی و آشوب را به تمام مناطق کشور وسعت دهند.
دولت و جامعه جهانی که وظیفه تامین امنیت کشور را به عهده دارند، باید شفاف تر عمل کنند و نگذارند امید مردم افغانستان و میلیاردها دلار هزینه تامین امنیت و بازسازیکشور، دستخوش نابودی از سوی کسانی شوند که منافع منحط خود را در نا امنی و آشوب میجویند.
از لحاظ اقتصادی تداوم شرایط خزنده گسترش بحران و نا امنی، آن هم در سالیکه مردم ما با سیل و خشکسالی و گرانی مواجه است، موجب خواهد شد که سرمایه های موجود از کشور خارج شود، بیکاری و ناامنی گسترش یابد، سیل از آوارگان جدید بار دوش دولت و جامعه جهانی شود. از همه مهمتر اینکه مناطق مورد تجاوز در حال حاضر قطب تولید غلات و گوشت کشور است، درحالی که حوزه هلمند زیرکشت خشخاش و شمال کشور دچار بحران خشکسالیاست؛ حال اگر این قطب نیز دچار مشکل شود، خود وضعیت فوق العاده ای را در کشور رقم خواهد خورد که فرجام آن نگران کننده است.
از لحاظ سیاسی، کشور ما بیش از همه به ثبات سیاسی- اجتماعی و از بین بردن چالشها و موانع وحدت ملی نیاز دارد. زیرا تا مردم افغانستان به همدیگر اعتماد پیدا نکنند، هیچگاه با خطکشیها و محدودیت هایگذشته و حال، به ثبات سیاسی و در نتیجه به انکشاف اقتصادی، اجتماعی و علمی نخواهد رسید. روند حوادث به ویژه نامنیها چنان باهم گره خورده است که اگر تدبیر صحیحی برای حل این بحران سنجیده نشود، مهارآن فردا از دست همه خارج و به دست دهشتافکنان بین المللی و حامیان منطقهای شان خواهد افتاد.
خواسته های ما
ما به حیث بخشی از مردم افغانستان که به آینده کشور و وحدت ملی مردم خود علاقمند است و تنها به منافع ملی و ثبات اقتصادی و سیاسی کشور خود- فارغ از جهتگیری هایگوناگون- میاندیشد، همدردی و تسلیت خود را با اشخاص، خانواده ها و مناطق که مورد حمله، تجاوز و جنایت قرار گرفته و آسیب دیده اند شهید داده و زخمی شده اند، اعلام می داریم و تجاوز، کشتار، غارت، آتش زدن قریه ها و کوج دادن اجباری هزاران انسان بی پناه را محکوم نموده در ضمن، مراتب ذیل را از مردم افغانستان، دولت مرکزی، جامعه جهانی، نیروهای حافظ صلح (آیساف) و سازمان های حقوق بشری میخواهیم:
1- ما از نمایندگان محترم شورای ملی، سران و اعضای سه قوه و هیأت محترم وزیران می خواهیم، ضمن در نظر گرفتن آلام و رنج های تاریخی مردمان بومی، ذهنیت استناد به فرمان های ظالمانه، غیر قانونی، غیر مشروع و ضد بشری دیکتاتور های گذشته را از مخیله شان پاک نموده و بر اساس واقعیت های عینی، عدالت اجتماعی و حفظ وحدت ملی و هویت اقشار مختلف مردم کشور، یک بار و برای همیشه به صورت معقول و عادلانه این بحران را حل نمایند.
2- از دولت مرکزی می خواهیم از حالت انفعالی فعلی خارج شود و صداقت و شهامت خود را با اقدامات جدی و عملی درموارد زیر به انجام رساند:
الف) روند خلع سلاح را در کشور سراسری و بدون تبعیض و استثنا دنبال کند، به خصوص دارو دسته های دهشت افکن را که به نام مردم کوچی در دو سال اخیر موجب نا امنی و قتل و غارت و نابودی شده اند، فورا خلع سلاح نماید.
ب) عوامل پشت پرده و جهت دهنده این بحران را به صورت شفاف و شجاعانه معرفی و به عنوان اخلال گران امنیت ملی مورد تعقیب قانونی قرار دهد.
ج) عاملان سببی و مباشران در جنایت ها ازجمله قاتلان، تخریبگران و حمل کنندگان غیر قانونی اسلحه را به شدت مجازات نموده و خسارت های وارده به زیان دیدگان را به ویژه کسانی که کشته شده اند و یا اموال شان غارت یا سوزانده شده اند جبران کند.
د) دولت باید با جدیت تمام از هرگونه گسترش و تداوم این جنایت ها جلوگیری به عمل آورد و طرف آشوب طلب و متجاوز را سرکوب کند.
ه)با توجه به پذیرش برابری حقوق و وجایب کلیه اقوام در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، خواسته می شود فرمانهای دولت های گذشته که برمبنای تبعیض، نسل کشی و تصفیه نژادی صادر گردیده اند توسط دولت منتخب و قانونی کنونی لغو شود تا مستمسک دولتی این پدیده ضد انسانی، از دست آشوب طلبان و رانت خواران زیاده خواه گرفته شود.
و)از آنجا که دولت در حل منازعات داخلی دارای صلاحیت قانونی می باشد، پیشنهاد می شود دولت زمین های مورد ادعای کوچی ها را که با شیوه های ظالمانه و با حمایت دولت های نژادگرا تصاحب گردیده اند از کوچی ها خریده به بومیان واگذار نماید. در عوض از زمین های خاصلخیز و دشت های وسیع جنوب که خواستگاه اصلی آنهاست در اختیار شان قرار دهد و از رهگذر اسکان دائمی آنها، به حل همیشگی این معضل ننگین و بد فرجام دست یابد.
3- از نیروهای بین المللی حاضر در افغانستان میخواهیم، بهجای نظارهگری جنایتها، امنیت مردمان بیدفاع بومی را در برابر تجاوزات مکرر و بیشرمانه دشمنان افغانستان تحت هر عنوانیکه باشد، تامین نمایند.
4- از سازمان های بین المللی فعال در عرصهی حقوق بشر در افغانستان و خارج از آن و هم چنین کمیسیون مستقلحقوق بشر افغانستان میخواهیم صحنه های جنایت و کشتار و آوارگی مردم بومی و تخریب منازل شان را تحت پوشش و نظارت دقیق قرار دهند و داد مظلومیت ایشان را به مقامات مسئول و جامعه جهانی برسانند. لیستی از جنایتکاران جنگی دوران طالبان و از مهاجمان کنونی تهیه و منتشر سازند، تا آنان نتوانند به راحتی در لایه های مختلف جامعه و دولت نفوذ نموده و مرتکب جنایت های دیگری شوند. به مردم آواره و بیخانمان، زخمی ها و ایتام آسیب دیده در این جنایات سریعا کمک کنند.
5- از رهبران و سیاستمداران مربوط به مردم مورد تجاوز، میخواهیم، از حالت انفعالی و بلاتکلیفی فعلی خارج شده در مورد این جنایات موضع گیری شفاف، صریح و قانع کنندهای داشته باشند.
6- از مردم بومی مورد تجاوز و مدافعان غیرتمند شرف و عز٧ت مردم افغانستان، میخواهیم با کمال اطمینان و شهامت از حقوق و حریم زندگی خود دفاع نمایند و ذر٧ه ای در برابر تجاوز، غارتگری و نسل کشی سر خم نکنند. اگر خواسته های فوق از سوی دولت افغانستان و مجامع بین المللی پی گیری جدی نشود، بدون شک ما به به وظیفه دینی، ملی وانسانی خود در این زمینه عمل خواهیم کرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
علما، طلاب، معلمین، دانشجویان و تشکلهای فرهنگی مهاجر افغانستانی در مشهد مقدس
اسامي تعدادي ازعلما، طلاب، معلمین، دانشجویان و تشکلهای فرهنگی مهاجر افغانستانی مقيم ايران - مشهد شركت كننده در اين گردهمايي :
1 - حضرت آيت الله خسروي ( مدرس سطوح عالي حوزه)
2 - حضرت ايت الله ناصري ( مدرس سطوح عالي علميه )
3 - حضرت آيت الله فاضل ( مدرس سطوح عالي حوزه)
4 - حضرت آيت الله رئيس يكه ولنگي ( مدرس سطوح عالي حوزه)
5 - آيت الله محمد ابراهيم حسن زاده يكه ولنگي ( محقق و پژوهشگر)
6- حجت الاسلام و المسلمين الحاج استاد محمدمحقق دايكندي
7 - حجت الاسلام والمسلمين اعتمادي لعلي (مسئول حسينيه هزاره ها)
8 - استاد مناقبي ( نويسنده و پژوهشگر)
9 - اسد الله جعفري ( نويسنده و محقق علوم سياسي و عضو هيئت مديره انجمن كاتب)
10 - حجت الاسلام والمسلمين استاد فصيحي غزنوي (نوسينده و محقق)
11 - محسن خاوري (عضو شوراي مركزي اتحاديه دانشگاهيان افغانستان)
12 - رضا موسوي (مسئول كميسيون فرهنگي اتحاديه دانشگاهيان افغانستان )
13 - هاشمي ( مسئول كميسيون سياسي اتحاديه دانشگاهيان)
14 - علي ظفرطاهري (نماينده وزرات معارف و معلمين مهاجر مشهد)
15 - بصير بيگزاد (نويسنده و روزنامه نگار)
16 - محمد سالم حسني (مسئول انجمن علمي - فرهنگي ابن سيناي بلخي)
17 - حجت الاسلام والمسلمين الحاج استاد شريفي (مدرس حوزه علميه)
18 - عبدالفتاح حسين پور (نويسنده، مسئول مركز علمي فرهنگي عفاف و مدرسه علميه امام مهدي)
19 - زعيمي ( مسسئول انجمن علمي - فرهنگي تبيان)
20 - انجينير عباسي ( نويسنده و از اعضاي اتحاديه اسلامي دانشگاهيان)
21 - حجت الاسلام محمدجعفررضايي (عضو هيئت مديره انجمن كاتب و سردبير فصلنامه بصير)
22 - حسن رضا فهيمي (عضو هيئت مديره انجمن كاتب و مديرمسئول فصلنامه بصير)
23 - محمد سالم فهيمي (مسئول انجمن علمي-فرهنگي موعود)
24 - خان محمد ابراهيمي (نويسنده و پژوهشگر)

هیچ نظری موجود نیست: