۱۳۸۷ تیر ۲۴, دوشنبه

استخان و انديشه

استخان و انديشه
سید جماالدین ایرانی است یا افغانی؟
ما با تعصبات نازستي ملی رفتیم استخانهای سید جمال الدین افغانی را بخاطر افغانی بودنش آوردیم پایه تخت، زیر خاک کردیم؛ ولی ایرانیها گفتند : سید جمال ایرانی است. بدون هیچ هزینه و دعوایی، افکار و اندیشه او را در زندگی سیاسی اجتماعی شان پیاده کردند.
شما بگویید: سید جماالدین ایرانی است یا افغانی؟ به نظر شما اگر سید جمال الدین زنده شود، ایرانی می شود یا افغانی؟!
حالا قبول که سید جمال الدین افغانی است؛ چرا دور دنیا می گشت؟ چون او بي وطن بود! همان را كه نماينده كوچي در مجلس لوي جرگه افغانستان گفت: - بجز كوچي هاي پشتون هندوستان(پاكستان فعلي) در افغانستان مهاجرند!!. اين حرف نماينده كوچي، شايد حمل به كوچي گري آن شده باشد، ولي واقعيت اسفناك اين است كه علم هنر و انديشه در افغانستان كه پشتون و كوچي ها حاكم مي باشد، واقعاً مهاجرند. براي همين بود كه سيد جمال الدين دور دنيا مي گشت، تا كجا علم و انديشه او را پذيرا باشد و همانجا وطن گزيند، و واقعاً هرجاي كه علم و انديشه سيد جمال را مي پذيرفت، همانجا موطن مي شد. لذا در افغانستان فعلي طرفداران علم و هنر و انديشه، حق و حقيقت مثل آنها مهاجر محسوب مي شوند. زيرا تنها زبان را كه كوچي هاي پشتون حاكم در افغانستان مي فهمند، همانا خوشنت و اسلحه است. چنانكه در طول بيش از دو قرن حاكميت پشتون، همين زبان بر ملت و مردم اصيل مقيم در افغانستان حاكم بوده است.
چون علم و اندیشه مرز نمی شناسد؛ هر کجا خريدارش را پیدا کند، همانجایی مي شود. سید جمال در مصر شهید شد؛ مصری نشد. در افغانستان استخوانهایش منتقل شد؛ افغانی نشد، واقعا افغانی نشد. سید جمال بعد از مرگش هم بی وطن بود، همانگونه که در زندگیش بی وطن بود، او وطنش را در جای میدانيست که افکار و اندیشه اش را استقبال نماید.
چرا عبد الرحمن بی رحم فاشست خونخوار پشتون از افغانستان برون نرفت ؟ برای آن که پشتون ها در افغانستان از افکار و اندیشه او پشت بانی و حمایت کردند؛ حتی تعداد از علماء متحجر جاهل مفتی مفت گویي بي منطق بي سواد، فتوا بر مشروعیت خوانخواری او دادند. تأسف بار ترش این جاست که حتی تعدادی بی شرمانه طبق فتوای جاهلانه غیر اسلامی آنروز چند شکم پرستی خفاش صفت، در عصر حاکمیت عقل و اندیشه، مغصوبات آنروز را طبق فتوای آنها هنوز دنبال می کنند و طالبان هم در پوشيش كوچي ...
آری! باور نمایید که استخوانهای سید جمال با استخوانهایی عبد الرحمن دیکتاتورجابر، متعصب و ظالم، هیچ فرقی نمی کند، هیچ معجزه نکرده و نمی کند؛ آنچه این دو را در دو قطبی مخالف قرار داده و از هم متفاوت کرده است، اندیشه های آنهاست که ثمره می دهد. حاکمیت اندیشه های این دو است که زندگي ساز و ویران گرند.
يكي از انديشمندان ايراني معاصر زنده، در خصوص عقب ماندگي ايرانيها مي گويد :
« دیدگاه ها در خصوص عقب ماندگی ایران ... به سه دسته کلان قابل تقسیم می باشد :
1- سلطنت طلبان: این دسته طرفدار وضع موجود بودند ... و برخی نیروهای متحجر از میان نیروهای دینی در این طیف جای می گرفتد؛
2- دیدگاه غرب گرایان: این گروه طرفدار توسعة ایران به سبک غربی بودند ...
3- دیدگاه گروه میانه: این دیدگاه از یک سو معتقد به احیای دین،از سوی دیگر شناخت جهان پیرامون بوده و بر پیروی از قول احسن تکیه داشته است. اینان معتقد بودند ما باید مسائل علمی، کارشناسی، عقلی که مورد قبول دین و خرد می باشد را از دنیای پیرامون بگیریم اما با مسائل منفی، و رویکردهای استعمارگرانه غرب مبارزه کنیم. نکته قابل توجه آن که دیدگاه های فوق در میان خود واجد قرائت های مختلف بوده اند که شاخص آنها دیدگاه حضرت امام(ايت الله خميني) (قدس سره) می باشد و بنیان گذار این طریق نیز سید جمال الدین می باشد.» (دکتر لک زایی، 1378 استاد دانشگاه باقرالعلوم)
در نتیجه، اندیشه سبز سید جمال در ایران و اندیشه سیاه عبدالرحمن در افغانستان؛ آن می شود که امروز جهان غرب هم از ایران می ترسند هم از افغانستان! از ایران می ترسند که مبادا تبدیل به یک کشور پیشرفته و قدرت هسته ای دنیا شود،از افغانستان می ترسند که مبادا لانه تروریست ها شود! .
خلاصه آن که ما دوشادوش ایرانی ها پیش میرویم!! ایرانیها هم با دنیا رقابت می کند افغان ها هم، ایرانیها رقابت می کنند که صنعتی مدرنسم شوند، ما رقابت می کنیم که پست مدرنسم شویم! افغانها خیلی از ایرانیها پیشرفته ترند! چون ایرانیها تا بروند صنعتی شوند و تازه برگردند و شوند پست مدرن، افغانها همین حالا پست مدرن هستند خیلی پستر از پست مدرن!!!...
تاجکی دلسوز به یک هزاره جوان کراچی وان نصيحت می کرد که جان برادر برو درس بخوان بالاخره به جایی برسی و کاره ای شوی.
هزاره گفت : خوب! تو که درس خواندی چه شده ای؟
- درس خواندم؛ ضابط شدم و بعدش کفیل شدم و بعدش جنرال شدم و بعدش ...
هزاره گفت : خوب! آخرش چه ؟
- آخرش هیچی
هزاره گفت : جانی من تو که رفتی این همه درس خواندی و مغز سر سوزاندی، آخرش هیچی، نَرَّد که از همین حالا هیچی است!
آری! ایرانیها با افکار و اندیشه سید جمال الدین ها زحمت بکشند و درس بخوانند و صنعتی مدرنیته شوند، تازه وقت برگردند عقب، ما افغانها از آنها اولتریم، منتها از آخر!
"دوصد پنجا سال است که زیر سایه خیمه سیاه حکومت شوم و ناسیونالسم پشتون، کشوری ما، موسوم به افغانستان همه چیزش را از دست داده اند؛ هویت، دین و مذهب، فرهنگ و اقتصاد ... همه چیز را تعصبی قومیت و مذهب، از ما ربوده، شده ایم جزء پیج کشور فقیر دنیا. تمام افتخار ما این است که کشور ما در صف فقراء دنیا است! چون هیچ یک از کشورهای فقیر دنیا به اندازه ما بدبخت محروم نیستند، که حتی برق و تلفن هم نداشته باشند!.
کشور کثیر الملّیه ای مثل هندوستان که در دنیا معروف به کلیکسیون مذهب و قومیت و زبان مشهورند، دارند میرود که در کنار چین جزء کشور های صنعتی قرار بی گیرد، ولی ما هنوز مانده ایم و نتوانسته ایم که پشتون حاکم، قوم برتر است یا تاجیک و ازبک و هزاره ... قوم مأخر است؟

هیچ نظری موجود نیست: