۱۳۸۷ مرداد ۱۰, پنجشنبه
گزارشات تكميلي از تداوم جنايات كوچي نماها پس از فرمان اخيركرزي
1- ربودن اموال ومواشي مردم
براساس گزارش ديگر به تاريخ 31/4 كوچيها در يك اقدام ظالمانه ديگر بيش از دوصد راش مواشي سادات گرماب دايميرداد را پس از بستن دست و پاي چوپانش با خود برده اند. براساس برخي گزارشات ديگر صدهاراس گوسفند وگاو اهالي تنور در حصه اول بهسودرا نيز كوچيها در اين اواخر با خود برده اند.
2- چپاول اموال، تخريب مزارع وآتش زدن خانه هاي مردم
طبق اخبار واصله، كوچيها پس از فرمان كرزي مبني بربازگشت آنان نيز در مناطق مختلف بهسود و دايميرداد از چپاول اموال، تخريب مزارع و آتش زدن خانه هاي مردم محلي دست بر نداشته اند! كه قريه جات ذيل از جمله نمونه هاي تداوم سياست زمين سوخته كوچي نماهاي متجاوز است كه در اين چند روز اخير و پس از فرمان كرزي مورد اصابت سياست زمين سوخته كوچي نماها قرارگرفته است:
1- قل ولي، 2- سياگگ، 3- غوجارك 4- كاريزفولاد 5- بيخ كوه، 6- جوازسنگ، 7- قل نعمت، 8- سوخته، 9- قل راه، 10- زريافته 11_ قل ياسا12- ناري 13-چلم جاي 14- يورد بالا 15- يورد پايين 16- دوست قل 17- قريه جات دره تنوراز توابع ولسواليهاي دايميرداد و حصه اول بهسود.
3- تداوم و تشديد جنگ افروزي خشونت، و ارعاب از سوي افراد مسلح كوچي
با آنكه همزمان با صدور فرمان كرزي كوچيها مدعي آتش بس يكجانه از سوي جنگجويان خويش گرديده بودند ولي در عمل بر خلاف تمام ادعاهاي واهي و فريبنده خويش نه تنها به تجاوز و جنگ افروزي خويش پايان ندادند بلكه در مناطقي از تيزك،دايميرداد وحصه اول بهسود به تقويت نيروهاي جنگي و اكمالات نظامي خويش نيز پرداخته اند كه تاكنون عملا هرروز موجب جنگ و خونريزي و خشونت وارعاب بالاي ساكنان محلي گرديده اند.! بنا به گزارشهاي واصله كوچي نماهاي مسلح از ساعت 4 عصر پنج شنبه3/5 بر عليه مواضع نيروهاي دفاع مردمي در ساحات كوهستاني قل راه، چلم جاي، پاي نقط و اسپي بيد دست به تهاجم خونين زده اند كه درگيري ناشي از اين جنگ افروزي كوچي نماها نزديك به ده ساعت و تا نيمه اي شب جمعه 4/5 ادامه داشته است كه منجر به زخمي شدن حد اقل يك تن از مدافعان مردمي گرديده است. هرچند از جزئيات بيشتر اين درگيري خبري دقيق در دست نيست. طبق گفته اي برخي منابع در اثر اين يورش نظاميان كوچي، راه كابل- بهسود در ساحه چلم جاي در روز جمعه مسدود گزارش شده است.!
بر اساس همين گزارش درگيريهاي پراكنده در مناطق مچه قل، سرتنور واوچك نيز جريان دارد.
بنا به برخي گزارشات غير رسمي گفته مي شود مهاجمان كوچي از سمت هزارقاش نيز بالاي ساحه گردن ديوال و مناطق اطراف آن تحركات نظامي داشته است.
براساس برخي گزارشات دامنه اي درگيري روزشنبه در ساحات كوتل اوني نيز كشيده شده وراه كابل- بهسود مسدود مي باشد.
4 - درگير شدن كوچي نماهاي مسلح با نيروهاي دولتي
بر اساس گزارشات موثق نظاميان كوچي در ساحه دامن پيتاب دايميرداد روز جمعه 4سنبله بالاي نيروهاي پوليس ملي آتش گشوده اند كه از جزئيات تلفات و خسارات احتمالي اين آتش باري هنوز اطلاع دقيق گزارش نگرديده است، بر مبناي اين خبر پس از آنكه پوليس ملي به دستور مقام ولسوال ولسوالي دايميرداد روز جمعه 4/5 در اعتراض به چپاول اموال، تخريب مزارع و آتش زدن خانه هاي مردمان محلي توسط كوچي نماها در قريه جات قل ولي، سياگگ، بيخ كوه وجواز سنگ خواستار توقف جنايات و خروج كوچيها و مواشي آنان از قريه جات مذكور و بالاي مزارع مردم مي شوند كوچيهاي مسلح وخشن دست به اسلحه برده و اقدام به تير اندازي با انواع اسلحه سبك و نيمه سنگين بالاي مقامات امنيتي ولسوالي وافراد همراه آنان و پوليس ملي مي نمايد كه در نتيجه اي اين آتش افروزي كوچي نماها گفته مي شود يك عراده موتر پوليس به دست كوچيها افتاده و بعدا به آتش كشيده شده است، افراد پوليس و نيروهاي دولتي حاضر در اين ماجرا،از ترس تير اندازي كوچيهاي وحشي پس از يك ساعت درگيري پراكنده اقدام به فرار و عقب نشيني نموده وجان خويش را از مهلكه نجات بخشيده اند.!
بنا به گزارش واصله، كوچيها در همان حال بدون توجه به هشدار هاي نيروهاي امنيتي دولت و باتير اندازي شديداقدام به ربودن و اسارت تعدادي ازافراد محلي مي نمايند كه به دعوت ولسوال وقوماندان امنيه ولسوالي دايميرداد به حيث نماينده مردم وشاهد جنايات كوچيها و راهبر در تركيب اين هيئت اشتراك ورزيده بوده اند. گفته مي شود حد اقل چهارتن از اين افراد ملكي و سه تن از عساكر پوليس ملي كه توسط كوچي ها در اين ماجرا اسير شده بودند به دست آنان بي رحمانه و به فجيع ترين وجه به شهادت رسيده اند كه جنازه دوتن از عساكر شهيد به مقصد زادگاه شان(بدخشان) روز شنبه انتقال داده شده و اجساد بقيه شهدا توسط اردوي ملي در دايميرداد تحويل مردم گرديده است.
آنچه در اين ميان به گفته اي برخي تحليل گران، قابل تامل ودقت مي باشد آن است كه بيانيه اي سران كوچي مبني بر عدم تير اندازي از سوي افراد مسلح آنان پس از فرمان اخير حامدكرزي و تصميم كوچيها بر خروج از مناطق تحت اشغال، فريبي بيش نبوده كه از ديد ناظران آگاه، اين اقدام سران كوچي، صرفا حركت سياسي و سرپوشي برجنايات وحشيانه آنان به شمار مي رود، كه در واقع در سايه اي اين بيانيه وفرمان حامد كرزي، كوچيها وتحريك كنندگان اصلي آنان تلاش نمودند تاافكار عمومي را از جنايات مذبوحانه و اِعمال سياست زمين سوخته توسط جنگجويان شان در مناطق وسيعي از ولسواليهاي بهسود ودايميرداد منحرف سازند تادر فضاي ايجاد شده و با سوء استفاده ازخوشباوري افراد خام، فرصت جنايت و وحشيگري بيشتر براي خويش فراهم آورند.!
ستاد خبري واطلاع رساني موسسه علمي فرهنگي افق نوين
6/5/87
۱۳۸۷ مرداد ۹, چهارشنبه
آیا بی.بی.سی یک رسانه بیطرف است؟
حمید احمدی
من خود از زبان یکی از کارمندان بی بی سی شنیدم که وقتی بحران در اوج بود، در بهسود و دایمیرداد، خانه ها می سوخت و مواشی ها به غارت رفته بود، آنها پیشنهاد تهیه گزارشی در این باره را دادند؛ اما رییس دفتر بی بی سی کابل، آقای اسماعیل سعادت که خود به نظر می رسد از پشتون های افراطی باشد و زندگی چند ساله در غرب هنوز مدنیت را به وی نیاموزانده و زنگار قبیله گرایی و برتری طلبی را از روح وی نزدوده، می گوید که این مسآله ارزش خبری ندارد و گذشته از آن یک مسآله داخلی است و ما نباید به مسایل قومی دامن بزنیم.
بیطرفی اصل بسیار کلیدی و مهمی است که یکی از مبناهای اساسی ژورنالیزم امروز را تشکیل می دهد. بنابراین اصل، یک رسانه در تمام حوادث، درگیری ها، اختلافات، منازعات و جریان های سیاسی و خبری موظف به رعایت اصل بیطرفی و انتقال سالم، متعادل (بیلانس) و بیطرفانه اخبار جنگ و حوادث به مردم میباشد.
رسانه ها به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند: رسانه های وابسته یا دولتی و رسانه های غیر وابسته یا غیر دولتی بر همگان آشکار است که رسانه های از نوع اول معمولاً بلندگوهای تبلیغاتی دستگاه حاکم هستند که همیشه به تقدیس و تکریم اراکین حکومتی و یا نشر اخبار و مطالبی می پردازند که در راستای فریفتن مردم و کشاندن اذهان عمومی به سویی که دولتمداران می خواهند جهت دهی شده است. نمونه آن رسانه های دولتی ایران، صدای آمریکا و رادیو تلویزیون به ظاهر ملی افغانستان است.
و اما در این میان رادیوی بی بی سی چه جایگاهی دارد؟ آیا مردم افغانستان به این رسانه اعتماد دارند؟ راستی بی بی سی یک رسانه آزاد است یا حکومتی؟
بدون تردید بی بی سی در میان مردم افغانستان از جایگاه ویژه ای بر خوردار است. حضور نسبتاً گسترده و قدمت طولانی این رسانه در قضایای افغانستان،و همچنان اخبار دقیق و منظم این رسانه از حوادث کودتای داوود خان تا امروز اعتبار ویژه ای را نصیب این رسانه کرده است و بالاتر از آن معمولاً معیار قضاوت ها، و حتی برنامه ریزی های خورد و کلان اشخاص، شرکت ها، سازمان ها و حتی تصمیم گیری های دولت قرار می گیرد.
اما آیا واقعاً بی بی سی می تواند یک رسانه صد در صد بی طرف باشد؟ برای اطلاعتان باید بگویم که قسمت اعظم درآمد هنگفت و مصارف سرسام آور شبکه جهانی بی بی سی از طرق مالیات تلویزیونی مردم بریتانیا و از کانال وزارت خارجه تأمین می شود. یعنی وابستگی تام مالی به دولت بریتانیا.
حالا آیا باز هم میتوان گفت که بی بی سی صد در صد بی طرف است؟
نظریه ای است که می گوید: بی بی سی 99٪ خبر راست را نشر می کند که بتواند یک خبر دروغ را راست گونه جلوه داده منتشر کند. همیشه دقیق ترین اخبار با در نظر داشت اصل بی طرفی تهیه و نشر شود تا اعتماد عمومی و جهانی را به دست آورد و بعد در مسایل بسیار کلیدی و حساس با توجه به اعتبار از قبل به دست آمده بتواند اذهان عامه را به سویی که اربابانش می خواهد جلب کند و یا برعکس از سویی منحرف کند.
نمونه بارز آنرا می توان در تحریم پوشش خبری و سکوت مرگبار بی بی سی از حوادث تلخ و فاجعه بار حمله طالبان مسلح کوچی نما به بهسود و دایمیرداد به وضوح مشاهده کرد که در همنوایی با رادیو تلویزیون ملی و بیشتر رسانه های دولتی و یا قوم گرای فعال کنونی بی خانمان شدن بیش از 20000 خانواده بی دفاع روستایی بومی را نادیده گرفتند. حال آنکه چند هفته قبل به خاطر پوشش خبری آوارگان البرز که از فرط گرسنگی خانه و کاشانه خود را رها کرده بودند و به نزدیکی مزار شریف پناه آورده بودند، از جانب نهادهای داخلی و بین المللی مدال های تقدیر دریافت کرد.
کشته و زخمی و اسیر شدن تعداد زیادی از باشندگان بومی آن مناطق از دید آنها ارزش خبری نداشت تا در برنامه های روزانه خود بگنجانند. من خود از زبان یکی از کارمندان بی بی سی شنیدم که وقتی بحران در اوج بود و در بهسود و دایمیرداد خانه ها می سوخت و مواشی ها به غارت رفته بود، آنها پیشنهاد تهیه گزارشی در این باره را دادند اما رییس دفتر بی بی سی کابل، آقای اسماعیل سعادت که خود به نظر می رسد از پشتون های افراطی باشد و زندگی چند ساله در غرب هنوز مدنیت را به وی نیاموزانده و زنگار قبیله گرایی و برتری طلبی را از روح وی نزدوده، می گوید که این مسآله ارزش خبری ندارد و گذشته از آن یک مسآله داخلی است و ما نباید به مسایل قومی دامن بزنیم.
حالا این سؤال مطرح می شود که اگر بی بی سی بی طرف است چکار دارد که این مسآله قومی است یا نه؟ مگر وقتی کسانی کشته یا آواره می شوند، وقتی صدها نیروی نظامی دولتی به منطقه اعزام می شوند خبر نیست؟ مگر بی بی سی به عنوان یک رسانه موظف به انعکاس خبر نیست؟ مگر قضاوت ها و پیامدهای اخلاقی به عهده شنونده ها و بیننده ها نیست؟
اگر در دور افتاده ترین روستاهای قندهار ، نورستان و پکتیا ، زابل و هلمند، از بینی یک پشتون خونی ریخته شود و یا تعدادی نظامی وابسته به طالبان کشته شود گوش فلک کر می شود که غیر نظامی کشته شد. اما لشکر کشی قومی توسط طالبان در لباس کوچی و پاکسازی قومی ارزش خبری ندارد. رنج بردن هزاران آواره از گرسنگی و بلاتکلیفی و برهنگی که کیلومترها را با پای برهنه از روی خارها و سنگ ها فرار کرده اند تصویری ندارد و صدایی ندارد که مردم دنیا علاقه مند به دیدن آن باشند و گوشهای آنها حوصله شنیدن آنرا داشته باشند.
عبور کاروان های بزرگ سلاحهای سبک و سنگین و مهمات طالبان را بر پشت شترهای کوچی ها که در اوج آزادی از آن سر کشور تا مرکز بدون هیچ ایستگاه بازرسی هیچ کس نمی بیند.
از اینجاست که بیطرفی بی بی سی زیر سؤال می رود و حکم یک بام و دو هوا را پیدا می کند. این عمل دور از انتظار و خلاف عرف ژورنالیزم بی بی سی در تبانی با دولت قوم گرای کنونی افغانستان و چراغ سبز دولت بریتانیا که پشتون ها برگ برنده آنها در منطقه محسوب می شود بوده باشد.
همینطور شاید سپردن بخش دری و پشتوی بی بی سی به پشتون ها هم بدون انگیزه نباشد. تا آنجا که بسیاری از کارمندان بخش دری را نیز پشتون ها تشکیل می دهند که با ادبیات زبان دری تا حد زیادی بیگانه اند.
۱۳۸۷ مرداد ۷, دوشنبه
آخرين گزارش ها از تداوم وحشيگري هاي طالبان كوچي، دربهسود
براساس اخبار دريافتي ازولسوالي هاي بهسود، گفته مي شود روزشنبه29/4/87 درگيريهاي نسبتاشديد درمناطق مختلف ولسوالي هاي "حصه اول" و"حصه دوم" بهسودولايت ميدان، بين متجاوزان طرفدار كوچي و ساكنين محلي جريان داشته است كه تا شامگاه آنروز نيروهاي مردمي باشندگان اين مناطق، در قسمت مياني دره كجاب از توابع ولسوالي حصه دوم بهسود موفق به باز پس گيري بخش مهمي از مناطق تحت اشغال جنگجويان به ظاهر كوچي گرديده اند. طبق اين گزارش، "كوه نيلك"، "تُوبَگا" و قسمت عمده اي از منطقه "گرماب خالق" به دست پرتوان مدافعان مردم آزاد گرديده است. از تلفات احتمالي طرفين در اين محور گزارشي در دست نيست.
از سوي ديگر در بخشهاي از ولسوالي حصه اول بهسود به رغم انجام عمليات پيروزمندانه مدافعان مردمي درساعات اوليه صبح روز شنبه 29/4 كه درطي آن به آزادسازي برخي مناطق تحت اشغال مهاجمان كوچي دست يافته و توانسته بودنداشغالگران خشن كوچي را تا "چهارپخسه" و "اوچك" عقب برانند ولي باتوجه به بهره مندي دشمن از تسليحات و مهمات هنگفت و پشتيباني جنگجويان طالب والقاعده از آنان، در پي شدت گرفتن ضد حمله دشمن، نيروهاي مردمي دست به عقب نشيني ميزنند كه بنابه گزارشهاي واصله شب يكشنبه 30/4 دامنه اي جنگ در مناطقي از "چيلم جاي"، "سنگينگا"و "آب بند" نيز كشيده شده است كه تا لحظه مواصلت اين گزارش، مقاومت مردمي در اين مناطق به شدت ادامه داشته است.
بر اساس همين گزارش تاكنون شهادت سه تن و زخمي شدن يكتن ديگراز مدافعان مردمي در اين درگيري تاييد گرديده است كه پيكر برخي شهداي اين عمليات به شهركابل منتقل گرديده است. اسامي دوتن از شهدا به نام هاي "عالم معروف به حبيب" و "ظاهر" مشخص گرديده است اما از جزئيات بيشتر وآمار دقيق تلفات و خسارات احتمالي اين درگيري هنوز خبري در دست نيست.
گفته مي شود؛ دولت حامدكرزي، در برابر اين فجايع، همچنان سياست سكوت و بي تفاوتي معناداري را در پيش گرفته و تاكنون كدام اقدام موثر در جلوگيري از كشتار وآوارگي باشندگان بي دفاع محلي اين مناطق از هزاره جات به دست مهاجمان طرفدار كوچي انجام نداده است.! اين در حالي است كه به گفته اي بسياري از تحليل گران آگاه، نيروهاي طالبان و القاعده در اين فجايع دست دارند.!
ستاد خبري واطلاع رساني موسسه علمي فرهنگي افق نوين
30/4/87
۱۳۸۷ مرداد ۴, جمعه
باز هم به جنایت طالبان ...
بازهم جنایت موحش از طالبان
حیوانات عصر حجر بازهم دو هموطن ما را گردن بریدند
سه شنبه 1 ژوئيه 2008, نويسنده: سليم
۱۳۸۷ تیر ۳۰, یکشنبه
اين دزد سر گردنه کيست؟
اين دزد سر گردنه کيست؟
امروز دوزخ فردا کدام بهشت؟
کابل پرس: يونس قانونی يکی از متهمان اصلی نقض حقوق بشر در افغانستان و متهم به اختلاس بيست و پنج ميليون دالر آمريکايی کیست که هرگاه صدای مردم گرسنه و زخمی افغانستان در پارلمان بلند می شود، مانع شده و آن را سرکوب می کند؟ مگر پارلمان افغانستان محلی برای بازتاب مطالبات و خواسته های مردم نيست و مگر باید چند دزد و آدمکش و قاچاقچی مواد مخدر، برای پیش بردن اهداف ضد مردمی خود، هر چه خواستند بگویند و انجام دهند؟ بخورند و بخوابند و طرح های ضد مردمی را تصويب کرده و در جنایت و زد و بند و اختلاس و چور و چپاول دارايی های مردم دست باز داشته باشند؟
یونس قانونی اينبار نيز با تاختن به وکيل مردم رمضان بشردوست و توهين و تحقير او، لکه ی ننگ ديگری به کارنامه ی خود اضافه کرد و باز هم ثابت کرد که درد و رنج و گرسنگی مردم برايش اهميتی نداشته و فقط و فقط در سودای پول و قدرت است.
کارتون از عتيق شاهد
يونس قانونی[ایشان از قوم تاجیک مورد حمایت ایران می باشد] در حالی به رمضان بشردوست می تازد و توهين و تحقير می کند که او صدای مردم گرسنه را بازتاب می داد که مردم از گرسنگی علف می خورند، معلول و معيوب مملکت ماهی 400 افغانی معاش دارد و قيمت يک بوجی آرد 5 برابر آن است. يونس قانونی مسوول امنيتی را می خواهد و بشردوست را از پارلمان اخراج می کند.
۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه
پاكستان پايگاه تغذيه تروريست ها
تروريستها در پاكستان، سومالي
و الجزاير سازماندهي ميشوند.
گروه بينالملل: گروه تروريستي القاعده پس از آن كه از افغانستان رانده شد و نتوانست در عراق ريشه بدواند اكنون براي تجديد قوا و سازماندهي مجدد توانمنديهايش در پاكستان، سومالي و الجزاير درتلاش است. به گزارش روزنامه انگليسي تايمز دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي غرب به اين نتيجه رسيدهاند كه القاعده با تمركز فعاليتهايش در سه كشور پاكستان، سومالي و الجزاير به دنبال طراحي حملات جديدي عليه غربيهاست.
در حالي كه به اعتقاد بسياري از كارشناسان مبارزه با تروريسم فرماندهي مركزي القاعده در مناطق قبايلينشين پاكستان قرار گرفته است سومالي و الجزاير كه از سال 2004 ميلادي شاهد فعاليت القاعده در قالب جنبش مغرب بودهاند اكنون به كانون جذب نيرو و آموزش عوامل تروريستي جديدي تبديل شدهاند.شواهد زيادي دال بر احياي القاعده در مناطق قبايلينشين پاكستان (كه محل بود و باش كوچي هاي پشتون است) وجود دارد. آمريكاييها ادعا دارند رهبران ارشد اين گروه در اين مناطق هستند اما حضور گسترده هواپيماهاي بدون سرنشين ارتش آمريكا كه به تجهيزات نظارتي دقيق و موشكهاي هدايت شونده مجهز هستند هم نتوانسته مانع از فعاليت القاعده در اين مناطق شود.در حالي كه آمريكاييها 38 كشور را در قالب نيروهاي فرامليتي مستقر در افغانستان (ISAF) بسيج كردهاند به نظر ميرسد رهبران القاعده با پناه گرفتن در مناطق قبايلينشين غيرقابل كنترل شمال غرب پاكستان زيرشاخههاي اين گروه در سومالي و الجزاير را هدايت ميكنند.اگرچه هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكا طي دو حمله جداگانه در سال جاري ميلادي دو تن از رهبران ارشد القاعده در پاكستان را هدف قرار دادند و ابوعبيد مصري، مسوول روابط خارجي اين گروه به دليل بيماري جان باخت اما به اعتقاد منابع اطلاعاتي غرب در حال حاضر 2هزار داوطلب كه اكثرشان عوامل خارجي هستند در اردوگاههايي در پاكستان دورههاي آموزشي را پشت سر ميگذارند.نكته جالبتر آن كه غربيها ادعا دارند القاعده به طيف وسيعي از كارشناسان در حوزههاي مختلف دسترسي دارد و مدتها است توان خود را معطوف دستيابي به تسليحات كشتار جمعي و سلاحهاي نامتعارف كرده است. ديگر نكتهاي كه دستگاههاي اطلاعاتي غرب در مورد آن اتفاقنظر دارند اين كه خط مقدم حملات بعدي القاعده به كشورهاي غربي احتمالا الجزاير خواهد بود.در همين راستا دولتهاي غربي در سايه گزارش اخير دستگاههاي اطلاعاتي غربي مترصد وضع قوانين جديدي براي محدود كردن سفر اتباع الجزاير و سومالي به كشورهاي اروپايي و ايالاتمتحده هستند.
۱۳۸۷ تیر ۲۴, دوشنبه
آشنايي اجمالي با سرطان امنيت در افغانستان
اگر در جامعه ای هر کس به فکر راحتی خودش باشد، تمام آن جامعه در سختی خواهند بود؛(مثل افغانستان).
(كوچي ها)
« در افغانستان بين 2-4 مليون چادرنشين و نيمه چادر نشين و به تعبير ديگر كوچ نشين وجود دارد. افغانستاني ها آنها را «كوچي» مي نامند. اين عده در شمال و جنوب كشور پراگنده اند و مترتب از ناحيه اي به ناحيه اي ديگر نقل مكان مي كنند و اغلب جاي ثابت ندارند، تعداد آنان را تا يك چهارم جمعيت ذكر كرده اند.»
«عده زيادي از «كوچي ها» از قوم غلچه زايي پشتون هستند. آنها در فصل پاييز از ارتفاعات جنوبي افغانستان عبور كرده، با گذار از مرز پاكستان، در استان سرحد پاكستان اتراق كرده، به فروش كالاهاي خود يا خريد كالاهاي مورد نياز مي پردازند.
رفت و آمد كوچي ها يكي از مسائل مرزي افغانستان و پاكستان بوده است.
يكي از تلاشهاي كوچي ها اين بوده كه تحت فشار و مداخله دولت قرار نگرفته، و مشمول قوانين نشوند. آنان به قوانين دولتي هيچ علاقه اي نشان نداده، و اصولاً طرفداري آزادي عمل بوده اند. يكي از مشكلات دولت نيز اين بوده كه همواره بخشي از جمعيت از كنترل كامل آن خارج هستند.»
(دوره جديد مباحث كشورها و سازمانهاي بين المللي/8 «افغانستان» ص: 19-20 ؛ ناشر: وزارت امور خارجه ايران)
مسائل و مشكلات اجتماعي- فرهنگي
« افغانستان هنوز هم سرزميني قوم گرا است و تعصبات و گرايشات قومي بر سرنوشت آن تاثير گذار است.»
«مضرات : سيستم قومي مضرات زيادي دارد، يكي از علل جنگهاي داخلي در دهه 90 قرن بيستم و كمي بعد از آن، حاكميت تعصبات و گرايشات قومي در افغانستان بود.»
«ساختار قومي معمولاً با فئوداليسم عجين است كه هر دو از مظاهر عقب ماندگي بشمار مي روند. در افغانستان تعداد از مالكين قسمت اعظم زمينها را در تصرف داشته و دهقانان از هر جهت چشمشان به بخشش ارباب بوده است. تره كي و امين اگر چه قسمتي از زمينها را تقسيم كردند ولي باز هم منابع آب آن در تصرف صاحبان قبلي باقي ماند .»
«يك جامعه متحول يا رو به رشد، جامعه اي متحد و نسبتا يكدست است در حالي كه افغانستان مفرق و پراگنده بوده زيرا تعصبات و گرايشات قومي مردم را از يكديگر جدا كرده، و گاه و بيگاه رو در روي هم قرار مي داده است. در اين وضعيت حكومت مركزي هيچ گاه از اقتدار كافي برخوردار نبوده و بر سراسر كشور كنترل كامل نداشته است. نفوذ دولتها عمدتاً محدود به كابل مي شده، و شهرها و ولايات در كنترل و اداره زمينداران محلي و رؤسا اقوام بوده است.»
«توسعه قانون اساسي و تقويت دولت مركزي و اقتدار آن ، معمولاً با استقلال داخلي اقوام و گروهها در تعارض بوده است. از يك سو اقوام و گروهها در صدد حفظ استقلال و آزادي عمل خود بوده، و از سوي ديگر دولتهاي مركز هم در انديشه تثبيت اقتدار و حاكميت خود بر جامعه؛ اقوام و گروهها همواره با دولت در ستيز بوده اند.».
(دوره جديد مباحث كشورها و سازمانهاي بين المللي/8 «افغانستان» ص: 43-45 ؛ ناشر: وزارت امور خارجه ايران)
ريشه هاي خصومت در افغانستان
دولتهاي موفق دولتهاي است كه توان متحد ساختن اقوام كشورش را در سايه قانون عادلانه داشته باشند. از آنجايي كه دولت هاي روي كار آمده در كشور ما از زمان استقلالش تا كنون، حكومت هاي تبعيض ، تعصب قومي و مذهبي پشتون حاكم بوده، و آنها هيچ گاه سعي نكرده اند كه از توانايي ها و استعداد هاي اقوام و قباييل موجود در افغانستان، در جهت مثبت و اتحاد ملي استفاده كنند؛ بر عكس تلاش در جهت عقب نگهداشتن اقوام و قباييل غير پشتون بوده است. لذا هميشه اقوام و گروههاي مورد تبعيض، به دليل عدم پذيرش حاكميت ناعادلانه از ناحيه آنها در ستيز بوده اند.
« ريشه بسياري از اين ستيزه گري هايي كه در جامعه افغانستان مشاهده شده، از اقدامات و مشي انحصارگرايانه دولتها بوده است. دولت در افغانستان از 1747 تا 1992 ، يك دولت نژادي و قومي بود؛ اين دولتها تخت تاثير احساسات و خواسته هاي قومي خود بوده و اقوام ديگر را ناديده مي گرفته و صرفاً در صدد تحكيم برتري قوم خود و در اختيار گرفتن كليه مناصب و امكانات به نفع خود بوده است.»
از سال 1747 تا پايان 1991/ 1370 پشتونها نقشي كاملاً برتر در اداره افغانستان داشته اند. كابينه هاي افغانستان معمولاً بيش از دو نفر غير پشتون نداشته، كه آن هم در مناصب غير مهم بوده است. در بعضي دوره ها، مثلاً در 1963 در كابينه دكتر يوسف، اصلاً وزير غير پشتون وجود نداشت. كابينة تبليغاتي ببرك كارمل تنها چهار نفر غير پشتون داشت.»
البته كابينه ببرك كارمل در دوره حاكميت كمونستي بود و با آن شعار برادري و برابري كه نسبت به تمام اقوام قباييل در سياست كمونستي وجود داشت؛ اما قبل از سال 1357 كه حاكميت ناسيانوليستي فئودالي پشتون، كه اوجش از حاكميت عبدالرحمن جابر و فرود آن در زمان داود احساس مي شد، تبعيض و عصبيت سياه نژادي پشتونيسم در تاريخ كشور ما كاملاً عيان است.
« اما توسعه و تعلق امكانات ديگر نيز بيشتر در اختيار پشتونها بوده، مثلاً بزرگترين طرحهاي توسعه كشاورزي در خوست و دره علمند، علوم مربوط به احداث جنگل در علي خل، امكانات بهره برداري از نيروي هيدروليك و سيستم آبياري در ننگهرهار، همگي در مناطق پشتون نشين صورت گرفته است. حتي پيشرفتهايي كه در طرحهاي كشاورزي در بعضي مناطق شمالي در قندوز و در طول آمودريا انجام گرفته، عموماً در محلهايي بوده كه پشتونها در آن اسكان يافته اند. »
خلاصه حساسيت ها و تعصبات قومي؛ پايين بودن سطح آموزش و آگاهي عمومي، از بزرگترين عوامل عقب ماندگي ملت و مردم افغانستان محسوب مي شود. تا آنجا كه نماينده خشين ترين و وحشي ترين قوم پشتون در كرسي مجلس نمايندگي «لوي جرگه» (مجلس بزرگ) اعلام مي كند كه افغانستان كشور افغانهاي اصيل يعني كوچي هاست! بقيه مهاجر هستند!!. در حال كه همان نماينده تابعيت ملي افغانستان را هم ندارد!.
استخان و انديشه
سید جماالدین ایرانی است یا افغانی؟
ما با تعصبات نازستي ملی رفتیم استخانهای سید جمال الدین افغانی را بخاطر افغانی بودنش آوردیم پایه تخت، زیر خاک کردیم؛ ولی ایرانیها گفتند : سید جمال ایرانی است. بدون هیچ هزینه و دعوایی، افکار و اندیشه او را در زندگی سیاسی اجتماعی شان پیاده کردند.
شما بگویید: سید جماالدین ایرانی است یا افغانی؟ به نظر شما اگر سید جمال الدین زنده شود، ایرانی می شود یا افغانی؟!
حالا قبول که سید جمال الدین افغانی است؛ چرا دور دنیا می گشت؟ چون او بي وطن بود! همان را كه نماينده كوچي در مجلس لوي جرگه افغانستان گفت: - بجز كوچي هاي پشتون هندوستان(پاكستان فعلي) در افغانستان مهاجرند!!. اين حرف نماينده كوچي، شايد حمل به كوچي گري آن شده باشد، ولي واقعيت اسفناك اين است كه علم هنر و انديشه در افغانستان كه پشتون و كوچي ها حاكم مي باشد، واقعاً مهاجرند. براي همين بود كه سيد جمال الدين دور دنيا مي گشت، تا كجا علم و انديشه او را پذيرا باشد و همانجا وطن گزيند، و واقعاً هرجاي كه علم و انديشه سيد جمال را مي پذيرفت، همانجا موطن مي شد. لذا در افغانستان فعلي طرفداران علم و هنر و انديشه، حق و حقيقت مثل آنها مهاجر محسوب مي شوند. زيرا تنها زبان را كه كوچي هاي پشتون حاكم در افغانستان مي فهمند، همانا خوشنت و اسلحه است. چنانكه در طول بيش از دو قرن حاكميت پشتون، همين زبان بر ملت و مردم اصيل مقيم در افغانستان حاكم بوده است.
چون علم و اندیشه مرز نمی شناسد؛ هر کجا خريدارش را پیدا کند، همانجایی مي شود. سید جمال در مصر شهید شد؛ مصری نشد. در افغانستان استخوانهایش منتقل شد؛ افغانی نشد، واقعا افغانی نشد. سید جمال بعد از مرگش هم بی وطن بود، همانگونه که در زندگیش بی وطن بود، او وطنش را در جای میدانيست که افکار و اندیشه اش را استقبال نماید.
چرا عبد الرحمن بی رحم فاشست خونخوار پشتون از افغانستان برون نرفت ؟ برای آن که پشتون ها در افغانستان از افکار و اندیشه او پشت بانی و حمایت کردند؛ حتی تعداد از علماء متحجر جاهل مفتی مفت گویي بي منطق بي سواد، فتوا بر مشروعیت خوانخواری او دادند. تأسف بار ترش این جاست که حتی تعدادی بی شرمانه طبق فتوای جاهلانه غیر اسلامی آنروز چند شکم پرستی خفاش صفت، در عصر حاکمیت عقل و اندیشه، مغصوبات آنروز را طبق فتوای آنها هنوز دنبال می کنند و طالبان هم در پوشيش كوچي ...
آری! باور نمایید که استخوانهای سید جمال با استخوانهایی عبد الرحمن دیکتاتورجابر، متعصب و ظالم، هیچ فرقی نمی کند، هیچ معجزه نکرده و نمی کند؛ آنچه این دو را در دو قطبی مخالف قرار داده و از هم متفاوت کرده است، اندیشه های آنهاست که ثمره می دهد. حاکمیت اندیشه های این دو است که زندگي ساز و ویران گرند.
يكي از انديشمندان ايراني معاصر زنده، در خصوص عقب ماندگي ايرانيها مي گويد :
« دیدگاه ها در خصوص عقب ماندگی ایران ... به سه دسته کلان قابل تقسیم می باشد :
1- سلطنت طلبان: این دسته طرفدار وضع موجود بودند ... و برخی نیروهای متحجر از میان نیروهای دینی در این طیف جای می گرفتد؛
2- دیدگاه غرب گرایان: این گروه طرفدار توسعة ایران به سبک غربی بودند ...
3- دیدگاه گروه میانه: این دیدگاه از یک سو معتقد به احیای دین،از سوی دیگر شناخت جهان پیرامون بوده و بر پیروی از قول احسن تکیه داشته است. اینان معتقد بودند ما باید مسائل علمی، کارشناسی، عقلی که مورد قبول دین و خرد می باشد را از دنیای پیرامون بگیریم اما با مسائل منفی، و رویکردهای استعمارگرانه غرب مبارزه کنیم. نکته قابل توجه آن که دیدگاه های فوق در میان خود واجد قرائت های مختلف بوده اند که شاخص آنها دیدگاه حضرت امام(ايت الله خميني) (قدس سره) می باشد و بنیان گذار این طریق نیز سید جمال الدین می باشد.» (دکتر لک زایی، 1378 استاد دانشگاه باقرالعلوم)
در نتیجه، اندیشه سبز سید جمال در ایران و اندیشه سیاه عبدالرحمن در افغانستان؛ آن می شود که امروز جهان غرب هم از ایران می ترسند هم از افغانستان! از ایران می ترسند که مبادا تبدیل به یک کشور پیشرفته و قدرت هسته ای دنیا شود،از افغانستان می ترسند که مبادا لانه تروریست ها شود! .
خلاصه آن که ما دوشادوش ایرانی ها پیش میرویم!! ایرانیها هم با دنیا رقابت می کند افغان ها هم، ایرانیها رقابت می کنند که صنعتی مدرنسم شوند، ما رقابت می کنیم که پست مدرنسم شویم! افغانها خیلی از ایرانیها پیشرفته ترند! چون ایرانیها تا بروند صنعتی شوند و تازه برگردند و شوند پست مدرن، افغانها همین حالا پست مدرن هستند خیلی پستر از پست مدرن!!!...
تاجکی دلسوز به یک هزاره جوان کراچی وان نصيحت می کرد که جان برادر برو درس بخوان بالاخره به جایی برسی و کاره ای شوی.
هزاره گفت : خوب! تو که درس خواندی چه شده ای؟
- درس خواندم؛ ضابط شدم و بعدش کفیل شدم و بعدش جنرال شدم و بعدش ...
هزاره گفت : خوب! آخرش چه ؟
- آخرش هیچی
هزاره گفت : جانی من تو که رفتی این همه درس خواندی و مغز سر سوزاندی، آخرش هیچی، نَرَّد که از همین حالا هیچی است!
آری! ایرانیها با افکار و اندیشه سید جمال الدین ها زحمت بکشند و درس بخوانند و صنعتی مدرنیته شوند، تازه وقت برگردند عقب، ما افغانها از آنها اولتریم، منتها از آخر!
"دوصد پنجا سال است که زیر سایه خیمه سیاه حکومت شوم و ناسیونالسم پشتون، کشوری ما، موسوم به افغانستان همه چیزش را از دست داده اند؛ هویت، دین و مذهب، فرهنگ و اقتصاد ... همه چیز را تعصبی قومیت و مذهب، از ما ربوده، شده ایم جزء پیج کشور فقیر دنیا. تمام افتخار ما این است که کشور ما در صف فقراء دنیا است! چون هیچ یک از کشورهای فقیر دنیا به اندازه ما بدبخت محروم نیستند، که حتی برق و تلفن هم نداشته باشند!.
کشور کثیر الملّیه ای مثل هندوستان که در دنیا معروف به کلیکسیون مذهب و قومیت و زبان مشهورند، دارند میرود که در کنار چین جزء کشور های صنعتی قرار بی گیرد، ولی ما هنوز مانده ایم و نتوانسته ایم که پشتون حاکم، قوم برتر است یا تاجیک و ازبک و هزاره ... قوم مأخر است؟
۱۳۸۷ تیر ۱۵, شنبه
هجوم كوچي های مسلح درمناطق مركزي
هجوم كوچي های مسلح درمناطق مركزي
علماء،طلاب ،فرهنگیان ومهاجرین محترم: كوچي هاي تا به دندان مسلح، همراه با احشام خود ازحدود دوماه پیش وارد بخش هايي از منطقه بهسود شده اند. براساس گزارش هاي محلي مردان كوچي كه همه شان با سلاح هاي سبك و نيمه سنگين مسلح هستند پيشاپيش و احشام انان به دنبال شان وارد قسمت هايي از منطقه كجاب بهسود شده اند وبرارتفاعات اين منطقه مستقر شده اند. درحالي كه امسال خشك سالي در مناطق مركزي بيداد مي كند و مردم فقير و بي بضاعت اين مناطق درمانده اند كه چگونه زمين هاي زراعي شان را آبياري كنند، هجوم كوچي ها در اين مناطق نيز بيم و هراس را در ميان مردم ايجاد كرده و از خود مي پرسند، دراين خشك سالي اگر با زحمت تمام زمين هاي زراعي رابه عمل بياورند، سرنوشت اين زمين ها با آمدن كوچي ها چه خواهد شد؟
نماينده كوچي ها امسال مغرورتراز گذشته در پارلمان همه اقوام كشور را مهاجر خواند و خود را باشندگان اصلي افغانستان قلمداد نمود، كوچي ها با همين منطق در گذشته و حال به سوي مناطق مركزي هجوم برده اند و با همين منطق مزارع و كشت زارهاي مردم ساكن دراين مناطق را توسط اموال و احشام شان چپاول كرده اند. به راستي با اين منطق اگر اين قبايل كوچي وارد مناطق ديگري از افغانستان گردند، چه تعهدي را از آنان انتظار داشت كه دست به چپاول و نابودي مزارع و مراتع مردم ساكن درافغانستان نمي زنند؟ تجربه هاي تلخ و خونين گذشته در مناطق مركزي دربرابر هجوم كوچي ها ثابت كرده است كه آنان هيچ گونه پايبندي براي حفظ و حقوق مالكيت اين مردم دربرابراملاك و اراضي زراعي و مراتع مناطق مركزي ندارند و ازآنجايي كه سراسر افغانستان را فقط مرتعي براي شتران و گوسفندان خود مي دانند، به حقوق و مالكيت ديگران كوچك ترين ارزشي قايل نيستند. سال گذشته هجوم كوچي ها در منطقه بهسود منجر به درگيري هاي خونين ميان اهالي محل و كوچي ها گرديد، صدها خانواده از مردم بومي اين منطقه بيش از دو ماه آواره شدند و به مناطق ديگري كوچيدند. خانه ها و روستا هاي آنان توسط كوچي ها به آتش كشيده شد و زمين هاي زراعي آنان توسط مواشي كوچي ها پامال و نابود گرديدند، متاسفانه نه دولت و نه هيچ ارگان حمايت از حقوق بشر ازآنان به دفاع پرداختند ونه خسارت هاي واره براين مردم فقير را پرداختند. كوچي ها 11 نفرازاهالي اين مردم را به شهادت رساندند ولي هيچ گاه قاتلان آنان مجازات نگرديدند.هيئت هايي كه از سوي دولت افغانستان براي حل اين معضل به منطقه اعزام شده بودند، هيچ كار مثبتي انجام داده نتوانستند و سر انجام با دستور آقاي كرزي كوچي ها پس از كشتار مردم و آتش زدن خانه هاي آنان پس از دو ماه از بهسود باز گشتند، تا قضيه كوچي ها به صورت اصولي و قانوني حل گردد. دولت افغانستان قول داده بود كه اين غايله را طي يك سال كه بار ديگر موعد هجوم كوچي ها به هزاره جات فرامي رسد، آن را از نظر قانوني حل و فصل نمايند و يكي از طرح ها اين بود كه به غايله كوچي گري خاتمه داده شود و به آنان زميني براي سكونت داده شود. اما متاسفانه دولت افغانستان به هيچ يك از اين وعده ها عمل نكرد. نه مشكل حقوقي كه ميان مردم بهسود و كوچي ها بوجود آمده بود حل گرديد و نه به مسئله مشكلات و پيامدهاي هجوم كوچي ها در هزاره جات پرداخته شد و نه به آن عده از كوچي هايي كه تا كنون زمين به آنان داده نشده، زميني براي سكونت براي آنان تعلق گرفت.اكنون باآغاز ورود كوچي ها در مناطق مركزي و تصرف بخش هاي از كجاب بهسود بارديگر آرامش و قرار مردم مناطق مركزي را برهم زده است سكوت دولت افغانستان در اين زمينه بيش از همه نگراني و تشويش مردم را فراهم كرده است و از خود مي پرسند كه دولت افغانستان چرا اين مشكل را حل نمي كنند و چرا به وعده هاي داده شده عمل نكرده است؟
امروز يكي از مهترين وظايف دولت ها مبارزه با كوچي گري است دنياي متمدن امروز نمي تواند با كوچي گري ساز گاري داشته باشد، طبيعت كوچي گري را دشمن خود مي داند، اما اين كه چرا در افغانستان اين پديده هنوز ادامه دارد و هيچ راه حلي براي آن از سوي دولت وپارلمان افغانستان ارايه نمي گردد، نشانه آن است كه دولت مردان و قانون سالاران هنوز هم درك نكرده اند كه جريان كوچي گري تا چه ميزان به طبيعت و مراتع افغانستان ضربه مي زند و كوهها و دشت هاي اين سرزمين را به كويري بدون آب و علف تبديل مي كنند، شايد افغانستان تنها كشوري باشد كه اداره اي براي حفظ محيط زيست نداشته باشد و يا اگر چنين اداره اي باشد چنان ضعيف و ناتوان است كه حتي جرات ندارد كه در برابر هجوم كوچي ها به مراتع طبيعي و كشت زار هاي مردم اعتراض كند. معضله كوچي ها اگر به صورت اصولي حل نشود علاوه بر آن كه به مراتع و مناطق طبيعي افغانستان ضرر وزيانهاي زيادي مي زنند، دامنه تنش هاي قومي و منطقه اي را نيز تشديد مي كند، افغانستاني كه سه دهه از تنش هاي قومي در اين كشور رنج برده است ادامه برخورد هاي مسلحانه كوچي ها و كشتن مردم بومي اين مناطق مي تواند بر تنش ها و اختلافات قومي دامن بزند. در حالي كه در پارلمان كميسيوني به نام كوچي ها تشكيل شده است و در وزارت اقوام و قبايل نيز رياستي به نام كوچي ها وجود دارد، اما تاكنون هيچ راه حل جامعي براي معضله كوچي ها ارايه نگرديده است، مقداري از زمين هاي كه تا كنون به كوچي ها داده شده است آنان هم از اين زمين ها استفاده مي كنند و هم كوچي گري خود را ادامه ميدهند و به تعدادي از انان تا كنون هيچ زميني داده نشده است، دولت و پارلمان افغانستان هيچ گاه كوچي هايي را كه صاحب زمين هستند و به كوچي گري شان ادامه مي دهند، مجبور نكرده اند كه از كوچي گري دست بردارند و به زندگي شهري و يا روستايي رو آورند و نيز براي ديگر كوچي هاي كه زمين دريافت نكرده اند تلاش ندارند كه به آنان زمين توزيع نمايند. در حالي كه وظيفه دولت افغانستان است كه براي كوچي هاي درقدم اول زميني براي سكونت بدهند و نيز آنان را مجبور سازند تا دست از كوچي گري بكشند و به زندگي روستايي و يا شهري روي آورند.طبيعي است وقتي هيچ گونه طرح جامعي براي كاهش كوچي گري نباشد و كوچي هايي كه زمين يا خانه به آنها تعلق گرفته است مجبور به سكونت در روستا و يا شهر نشيني نشوند، بحران هر سال همچنان ادامه پيدا مي كند و هيئت هاي اعزامي جز حل كردن موقت تنش ها كاري ديگري انجام داده نمي توانند. چنانچه كه سال گذشته نيز جز حل موقت بحران كار ديگري نتوانستند. اماسال نيز با آمدن كوچي ها و غارت زمين هاي زراعي و مراتع مردم بارديگر جنگ و در گيري در اين مناطق اغاز گردید و فتنه پارساله تكرار شد.
در پوشیش کوچی ها(طالبان)مسلح حوزه علمیه شعیان را به آتش کشید
آخرین گزارشها 14/4/87
ازتهاجم نظامی کوچی های مسلح در منطقه بهسودولایت
طبق گزارشهای واصله وتلفن افراد مطلع از داخل وآخرین تماس تلفنی که با منطقه بوده صلح وآتش بس 15روزه ای که مطرح بوده کوچیهای مسلح سوء استفاده کرده ودست به فاجعه بزرگی زده است ، مدرسه علمیه حضرت آیت الله سید سرور واعظ(ره) واقع در دامرده کجاب بدست کوچیهای مسلح به آتش کشیده است.
کوچی ها مواشی ورمه های خودرا بالای مزارع مردم در دهن گرماب رها کرده که موجب در گیری مجدد شده است.
قرائن نشان از این دارد که: کوچیها بدنبال حمله دیگری بوده وهرآن احتمال درگیری درمنطقه وجود دارد.
کوچیها در منطقه همچنان حضور داشته و برتهاجم وخواسته های ناحق خود پا فشاری دارند .
مردمی که آواره وحاصلات کشت ومزارع آنان ازبین رفته وخانه های شان خراب شده نیاز به کمک جدی دارد.
30/3/87
آخرین گزارشهاازتهاجم نظامی کوچی های مسلح در منطقه بهسود ولایت میدان
طبق گزارشهای واصله وتلفن افراد مطلع از داخل،با حمله مسلحانه کوچیها ازتاریخ 26/3/1387 درمنطقه شیعه نشین بهسود درگیری شدیدی شروع وتا کنون عده زیادی از مردم منطقه خانه های شان ویران وبه آتش کشیده شده وتا کنون عده ای از مردم بی دفاع منطقه شهید ومجروح وآواره شده اندکه تعداد شهداء را تا 11نفر هم ذکر کرده اند .
آخرین گزارشها حاکی ازآنست که:
اردوی ملی در درّه کجاب مستقر وبا کوچیها در گیر شده است .
نیروهای مردمی در پیتاب درّه وکوچیهای مسلح در گیرو درّه موضع گرفته اند .
ارتش ملی از کابل در خواست کمک کرده و نیروهای آیساف بطرف منطقه حرکت ولی در درّه میدان با طالبان درگیر شده است .
هیئت صلح در منطقه حضور دارد اما کوچیها تمرد نموده با هئت همکاری نمی کنند .
ستاد خبری – مؤسسه افق نوین
بیانیه علما، طلاب، معلمین، دانشجویان و تشکلهای فرهنگی مهاجران افغانستانی در محکومیت تجاوزات و جنایات اخیر کوچی ها
بسمه تعالی
بیانیه علما، طلاب، معلمین، دانشجویان و تشکلهای فرهنگی مهاجران افغانستانی مقيم مشهد، در محکومیت تجاوزات و جنایات اخیر کوچی ها
سال 1311ق امیر عبدالرحمن، بیرحم ترین دیکتاتور تاریخ افغانستان، دستور داد تمام چراگاه های هزارهجات باید در اختیار دولت قرار بگیرد و هزارهها حق استفاده از آن ها را ندارند. پس از صدور این حکم، حکام دولتی مرغزارهای هزارهها را به افغان های کوچی واگذار کردند. او به این اکتفا ننمود، بلکه درچهار شنبه 4 رمضان1311 این اعلامیه را برای جلادان خود فرستاد:«از خرید و فروش دختران و زنان هزاره هرکه میخرد، شخص خرنده تومانی دو روپه یعنی ده یک محصول بدهد. و از این ممر با وجود صدور امر اقدس، هزاران زن و دختر خرید و فروش شده، یک روپه عاید خزانهی دولت نگشت.»( نام بدل سراج التواریخ جلد سوم(1)/352).
«در17 ذی حجه1311ق امر شد که املاک علاقه جات ورث، سرخجوی و غیره را مساحت کرده درقید جریب آرند و از جمله املاک میران و کسانی که در محاربات به درک اسفل رفته اند اکثر ایشان سید، زوار، کربلایی و میر و میرزاده بوده... یا دستگیر شده اند، تمامت خالصه دولت دانسته داخل دفتر ضبطیکنند و کسانی را که لا وارث باشند نیزضبط خالصه کنند...و از صدور این حکم، اکثر املاک هزارهی سید و زوار و کربلایی و میر و میرزاده بودند ضبط دیوان سلطنت گشت ... املاک ...به مهاجرین و ناقلین افغان داده شده اند»( همان /363).
«حاکم و قاضی مالستان گوسپندان هزاره آن جا را در وقت محصول گرفتن، شش روپه بها کرده و برای خود به نیم روپه خریده اکثر را به نیم روپه هم نمی دادند.»(همان/360).
سال 1312: «مردمکوچی افغان... جسورانه تجاوز کرده علاوه بر مراتعآن مردم، مزارع ایشان را نیز تلف و علف دواب و مواشیخودکردند و آنگاه... در 9 ربیع الاول1312 جنرال شیرمحمد را فرمان رفت که از مردم کوچی مراسم باز پرس را به تقدیم برسانند و او گوسپندان بسیاری از مردم افغان به رشوت گرفته غور رعیت را نکرد و علاوه بر آن تاوان گوسپندان افغان را که اظهار مفقودی کردند، از هزارگان بگرفت. چنانچه از آن روز تا حال کسی افغان کوچی را مانع نگردیده، در هر سال خسارت زیادی به آن مردم می رسانند فقط.»(همان/370)
سال1314ق«هم در این آوان جمعی شرفیاب حضور انور شده، خواهش زمین «چوره» هزاره را کرده و حضرت ولا ایشک دوست محمد خان را... امر کرد که اراضی و عقار چوره را که مفتوح العنوه می باشد، از رعیتی و ضبطی را به ایشان بدهد... و از صدور این حکم تمامت مردم...از کوچی و زمین دار، خواهان ملک و زمین شده و شروع به ملک گرفتن هزاره کردند...آخر الامر املاک مردم هزاره به مردم مهاجر و ناقل افغان داده شده و همه این وجوه داخل دفتر خیال ماند و مردم هزاره فرار ایران و هندوستان و ماوراء النهر شدند.»(همان414).
«مردم کوچی افغان، چهل خانوار از مردم هزاره دایکندی را غارت و تاراج کرده و هفت نفر زن و دختر را اسیر کرده با دو صد راس گوسپند و یک صد و پنجاه فرد گاو و تمامت مال و متاع ایشان برداشته داخل علاقه دولتیار شدند... پنجصد باب دکان نساجی و دو صد باب دکان رنگرزی در گیزاب بوده، از عریضه غلام حسین خان فرح گیر نوشته شده، همه خراب و بیآب شدند.» (همان440-439).
آنچه در بالا یاد شد، تنها نمونه ناچیز از بیداد بی پایان دولت های نامشروع، طرار، جنایت پیشه و تبارگرا بود که با نسلکشی و جنایت، مردم افغانستان را قتل عام نموده و به بردگی میگرفتند. از سوی دیگر دارایی و اراضی شان را تحت «فرمان» های حکومتی به دارو دسته های فراخوانده شده از هند واگذار میکردند. این شیوه ستمگری به مدت قریب به یک صد سال؛ یعنی تا زمان حاکمیت داود خان بر مردمان بومیمرکز، غرب و شمال افغانستان اعمال میشد. این است سابقه و ریشه فرمانهای به اصطلاح قانونیکه امروزه مستمسک جنایت ها و وحشیگری های نوین شده است!!!
در آلمان و کشورهای همسو در جنگ جهانی، هنوز غرامت نسلکشی یهودیان اروپا را می پردازند؛ اما در افغانستان اسناد صادر شده از سوی جنایتکاران جنگی- که میلیون ها انسان را کشته و میلیون ها انسان دیگر را از دهه1880 تا زمان به قدرت رسیدن امان الله خان(1919) به بردگی گرفته و به فروش رساندند- مصدر حکم و مورد تایید قرار میگیرد و هیچ کسی هم اعتراض روا نمی دارد؛ بلکه باز هم از نسل های هفتم و هشتم قربانیان باج جدید میخواهند!!!!!
دیکتاتورهای مهارگسیخته و خونریز، مردم افغانستان را اینگونه میدیدند:«مردم ارزگان از نظر سردار عبدالقدوس خان بهایم صفت و شادی هیأت و خرس صورتآمده، همین قسم به عرض حضور رسانید که طبع خواهش آن ها را ندارد که کسی را به نکاح یا کنیزی با خود بردارد، با وجود این، شصت دختر را خود او و هم چنین باقی افسران و سرکردگان پنچ پنچ و ده ده زن و دختر به قسم کنیزی گرفتند...»(همان/245).
«... با این که مردم هزاره مستاصل شده و سر در خط فرمان نهادند، اما مردم فوجی در حین اسلحه جمعکردن و علوفه خواستن بنیاد ظلم را چنان عریض نهادند که از دود آه مظلومان فلک دیگر غیر از افلاک نهگانه مجس٧م شد. چنانچه بسیار کسان کشته شده و بسیار زنان و دختران و مردان پرده ناموس شان دریده گشت و آن قدر بیداد بدانقوم روی داد که قلم از شرح آن عاجز است...»(همان/245).
این بود شمهای ناچیز از وظیفه شناسی و رعیت پروری حکومت هاییکه فرمان قتل عام و ضبط اموال مردم بومیکشور را صادر میکردند؛ یعنی برخلاف تمام دنیا، تا دهه دوم قرن بیستم حکومت ها مردم بومی افغانستان را به بردگی میگرفتند!!!!
این امر تنها در زمان عبدالرحمن ختم نشد؛ بلکه اخلاف او نیز دست کمی از او نداشتند. برای نمونه در زمان صدارت شاه محمود و سلطنت ظاهرخان، در دهه به اصطلاح دموکراسی، عدالت این چنین تطبیق میگردید:« در زمان صدارت شاه محمود عموی ظاهر خان، در یک جنگیکه بین افغان ها و هزاره ها رخ داد، یک نفر هزاره شیعه کشته شد و یک پای شتر برادرکوچی که زخمی بود به هزاره ها تهمت زده شد، بازخواست و عدالت اسلامی و افغانی ظاهر خان این که به ورثه هزاره مقتول از طرف قاتل600 افغانی دیه داده شد و به عوض زخم پای شتر مبلغ سه هزار و هفتصد افغانی که از هزاره ها گرفته برای صاحب شتر داده شد.»(نگاهی به دیروز و امروز افغانستان، طالب حسین قندهاری/28).
وضعیت کنونی جریان کوچیگری طالبانی و مسئولیت دولت
اکنون دیگربار تاریخ خونین و غمبار مردم ما در حال تکرار شدن است. بار دیگر از لابلای اوراق کهن آن بوی خون و باروت و ضجه های مادران و کودکان به زنجیرکشیده شده میآید. صدای شکستن و خرد شدن استخوان های انسانها، درد، ناله و شکنجه زنان و کودکان جنگزده و گرسنه در دخمه ها و سیاه چاله های متعفن اربابان نفرت و بیدادگری.
امروز بهسود، شهرستان، ناهور، شمالی، بغلان تخار و بسیاری از مناطق دیگر افغانستان در حالی در کام درگیری های سازمان یافتهی ناقلان- طالبان و القاعده قرار میگیرد که دست های سیاه بیگانه و خودی که منافع پست خود را در جنگ و خشونت می پایند، در پشت قضایا قرار دارد.
چندی پیش فردی که هویت افغانی آن مورد سوال است- به اصطلاح نماینده کوچی ها!!! در پارلمان افغانستان در حضور تمامی نمایندگان، از قانون اساسی گرفته تا هویت ملی مردم را به مسخره میگیرد و خود را «افغان اصیل» و مردم بومی افغانستان را شهروندان درجه چندم بر میشمارد که حق ندارند از حق حیات خود سخن بگویند!!! اعتصاب بیش از یک صد نماینده به پشیزی حساب نمیشود و دولت لرزان متکی بر عصای غرب، با سکوت و تایید تلویحی خود، جنایتکاران را جری تر و جنایت ها را در عمل تایید میکند.
از نظر ملت ستمدیده افغانستان، این صدا، صدای عبدالرحمن ها و نادر ها و هاشم ها و... است که از حلقوم یک تبارگرای انحصار طلب و فاشیست بر میآید. اگر دولت منتخب ما صداقت دارد، چرا سردمداران جنایت ها و آدم کشان طالب را در درون خود جای داده است؟ چرا سال گذشته حریم امن کشور شکسته شد و ده ها انسان بیگناه شهید و هزاران خانوار و زن و کودک مردمان صلح دوست به خاک و خون کشیده، آواره گردیدند و دارایی شان به آتشکشیده شد؟! دولت محترم هیچ اقدام مفیدی انجام نداد؛ بلکه خاکستری بر آتش افکند و کانون فتنه را موقتا پنهان کرد. آیا این است پاداش صلح طلبی، همکاری با دولت، سهمگیری فعال در روند خلع سلاح و همسویی با روند دموکراسی درکشور؟!
تجاوز سازمان یافته به حریم امن زندگی آن دسته از مردمان افغانستان که در ایجاد روند صلح و خلع سلاح پیشقدم بوده اند و در طول سالیان پس از شکست نظام دهشت افکن طالبانی تنها و تنها به امنیت و آبادانی اندیشیده اند و یاور دولت بوده اند، اینگمانه را تقویت میکند که دولت ما با عمل نکردن به وظایف خود و با سکوت در برابر تجاوز و جنایت ها در پی آرامش نیست و مردم باید بار دیگر برای حفظ جان و مال خود، چاره ای جز دست بردن به قبضه سلاح ، ندارند!!
این دولت است که گذشته از عملکرد تبعیض آمیز با نا برابری فاحش در فرایند توسعه و انکشاف کشور و عملکرد قبیله ای اکنون با باز گذاشتن دست تجاوز، هویت و حیات فزیکی مردمان بومی افغانستان را درمعرض هجمه قرار داده است. آیا سکوت در برابر تجاوز، قتل، غارت، ویرانگری و تطبیق سیاست زمین سوخته در سر زمینهای مرکزی و شمالی کشور از سوی گروه ها و افراد مشکوک، سازمان یافته و به شدت مسلح -تحت هر عنوانی که باشد خود تشویق به ایجاد نا امنی نیست؟!!
آیا ادامه سیاست تجاوز و بگیر و ببند از سوی دار و دسته های دهشت افکن همراه با سکوت معنا دار حاکمیت، دقیقا پیگری همان سیاستی نیست که از زمان عبدالرحمن جلاد و اخلاف آدمکش او برای ایجاد دشمنیمیان مردم افغانستان اعمال میشد؟!! سیاستی که بیش از یک صد سال با جدیت تمام از سوی زورمداران حاکم در افغانستان دنبال میشود و ثانیه به ثانیه کشور را به عقب سوق میدهد.
کوچیگری در دنیا، تداعیگر چوپانان مهربان با رمههای آرام در دشت های بیصاحب است؛ اما پدیدهی که در صد سال اخیر به نام کوچیگری بر مردم افغانستان تحمیل شده است، یاد آور دزدی، جنایت، غارتگری، نسل کشی، تجاوز، زورگیری بی پایان از یک سو و مرگ تدریجی مردمان بومیکشور از سوی دیگر است.
دولتمردان ما باید بدانند که امنیت رکن اصلی توسعه است و توسعه در یک کشور، امری بخش پذیر نیست.یعنی باید جای جای یک مملکت به صورت متوازن انکشاف یابد تا ملتی از نعمت رفاه برخوردار شود. حال چالش ها و کشاکش های صدسال اخیر، ثابت ساخت که با سیاست و عملکرد تبعیض آمیز، تصفیوی، نه ملتی نابود میشود و نه نورچشمیها پیشرفت میکنند؛ بلکه این سیاست، گندابی است که در فرجام دیر یا زود، همه را در خود فرو می برد. اگر سیاست جانبدارانه و نقش بازی کردن دو پهلو ثمر بخش بود، نورچشمیهای تبارگرایان باید امروزه به جای بیابانگردی، نسل کشی و تجاوزگری در کاخهای مرمرین زندگی میکردند و قتل عام شده ها، و محکومان تاریخ از صفحه روزگار نابود میشدند؛ در حالیکه چنین نشد، بلکه در تاوان این سیاست های غلط، پای همه درگل مانده است.
در اشتباه مطلق اند کسانی که خود را در پشت سیاست های دوگانه پنهان ساخته اند و خیال دارند بازی عبدالرحمن را تجدید و کار نا تمام ملاعمر را تکمیلکنند. اگر دولت منتخب به وظیفه ملی و تاریخی خود عمل نکند و همچون گذشته خود را در برابر بخشی از مردمان کشور مسئول بداند و برای توده های عظیمی از مردم حق حیات هم قایل نباشد، مردم افغانستان در دیدگاه و عملکرد خود نسبت به این دولت تجدید نظر خواهدکرد. دولتی مشروعیت دارد که قانون اساسی را تطبیق و از شهروندان کشور بدون تبعیض و تبارگرایی دفاع کند و گرنه مشروعیت آن سلب و با او همان رویه ای اعمال خواهد شد که با حاکمیت دارودستههای مسلح حاکم بر کابل پس از سقوط دولت دکتر نجیب و سپس حاکمیت فاشیستی ملاعمر صورت گرفت.
افغانستان، کشور زخمخورده با ملت خسته از جنگ است که بیش از یک ربع قرن شرارت ها، قتل و غارت های اشرار مسلح و بی مسئولیت را تجربه کرده، با فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، عصبیت و تند روی سیاسی و از هم گسیختگی وحدت ملی رو برو است. بنابراین، در این شرایط تداوم تجاوز و جنایت تحت عنوان کوچیگری این امنیت نیم بند موجود در کشور را که با همیاری جامعه جهانی بدست آمده است از بین می برد. امنیتی که با خون و جان و آبروی مردم کشور تا کنون حفظ شده است. با نبود امنیت تمام رویا های مردم و دولت افغانستان سرابی بیش نخواهد بود.
از لحاظ امنیتی، دولت می داند که جمعآوری سلاح شرط اول برقراری امنیت است. حال باید پرسید: این همه سلاح سبک و سنگین از کجا و از سوی چه کسانی در اختیار جریان های ضد وحدت ملی و ضد آرامش افغانستان قرارداده میشود؟ مردمانکوچی اصولا باید گوسفند و شتر بچرانند، نه اینکه دپوهای سلاحهای ثقیله با خود حمل و بر مردمان بی دفاع حمله کنند. بدون تردید، این وظیفه دولت است که دریابد، این مصارف هنگفت آشوب طلبی و ویرانگری را چه جریان یا جریان هایی تامین میکنند. چرا دولت کوچیان را از پروسه خلع سلاح استثنا کرده است و خلع سلاح نمیکند؟
قابل توجه است که کوچیگری زمینه و بهانه ای شده است برای گروه های تروریستی و دهشت افکنان بین المللی تا بتوانند در این قالب، دامنه و سایه شوم نا امنی و آشوب را به تمام مناطق کشور وسعت دهند.
دولت و جامعه جهانی که وظیفه تامین امنیت کشور را به عهده دارند، باید شفاف تر عمل کنند و نگذارند امید مردم افغانستان و میلیاردها دلار هزینه تامین امنیت و بازسازیکشور، دستخوش نابودی از سوی کسانی شوند که منافع منحط خود را در نا امنی و آشوب میجویند.
از لحاظ اقتصادی تداوم شرایط خزنده گسترش بحران و نا امنی، آن هم در سالیکه مردم ما با سیل و خشکسالی و گرانی مواجه است، موجب خواهد شد که سرمایه های موجود از کشور خارج شود، بیکاری و ناامنی گسترش یابد، سیل از آوارگان جدید بار دوش دولت و جامعه جهانی شود. از همه مهمتر اینکه مناطق مورد تجاوز در حال حاضر قطب تولید غلات و گوشت کشور است، درحالی که حوزه هلمند زیرکشت خشخاش و شمال کشور دچار بحران خشکسالیاست؛ حال اگر این قطب نیز دچار مشکل شود، خود وضعیت فوق العاده ای را در کشور رقم خواهد خورد که فرجام آن نگران کننده است.
از لحاظ سیاسی، کشور ما بیش از همه به ثبات سیاسی- اجتماعی و از بین بردن چالشها و موانع وحدت ملی نیاز دارد. زیرا تا مردم افغانستان به همدیگر اعتماد پیدا نکنند، هیچگاه با خطکشیها و محدودیت هایگذشته و حال، به ثبات سیاسی و در نتیجه به انکشاف اقتصادی، اجتماعی و علمی نخواهد رسید. روند حوادث به ویژه نامنیها چنان باهم گره خورده است که اگر تدبیر صحیحی برای حل این بحران سنجیده نشود، مهارآن فردا از دست همه خارج و به دست دهشتافکنان بین المللی و حامیان منطقهای شان خواهد افتاد.
خواسته های ما
ما به حیث بخشی از مردم افغانستان که به آینده کشور و وحدت ملی مردم خود علاقمند است و تنها به منافع ملی و ثبات اقتصادی و سیاسی کشور خود- فارغ از جهتگیری هایگوناگون- میاندیشد، همدردی و تسلیت خود را با اشخاص، خانواده ها و مناطق که مورد حمله، تجاوز و جنایت قرار گرفته و آسیب دیده اند شهید داده و زخمی شده اند، اعلام می داریم و تجاوز، کشتار، غارت، آتش زدن قریه ها و کوج دادن اجباری هزاران انسان بی پناه را محکوم نموده در ضمن، مراتب ذیل را از مردم افغانستان، دولت مرکزی، جامعه جهانی، نیروهای حافظ صلح (آیساف) و سازمان های حقوق بشری میخواهیم:
1- ما از نمایندگان محترم شورای ملی، سران و اعضای سه قوه و هیأت محترم وزیران می خواهیم، ضمن در نظر گرفتن آلام و رنج های تاریخی مردمان بومی، ذهنیت استناد به فرمان های ظالمانه، غیر قانونی، غیر مشروع و ضد بشری دیکتاتور های گذشته را از مخیله شان پاک نموده و بر اساس واقعیت های عینی، عدالت اجتماعی و حفظ وحدت ملی و هویت اقشار مختلف مردم کشور، یک بار و برای همیشه به صورت معقول و عادلانه این بحران را حل نمایند.
2- از دولت مرکزی می خواهیم از حالت انفعالی فعلی خارج شود و صداقت و شهامت خود را با اقدامات جدی و عملی درموارد زیر به انجام رساند:
الف) روند خلع سلاح را در کشور سراسری و بدون تبعیض و استثنا دنبال کند، به خصوص دارو دسته های دهشت افکن را که به نام مردم کوچی در دو سال اخیر موجب نا امنی و قتل و غارت و نابودی شده اند، فورا خلع سلاح نماید.
ب) عوامل پشت پرده و جهت دهنده این بحران را به صورت شفاف و شجاعانه معرفی و به عنوان اخلال گران امنیت ملی مورد تعقیب قانونی قرار دهد.
ج) عاملان سببی و مباشران در جنایت ها ازجمله قاتلان، تخریبگران و حمل کنندگان غیر قانونی اسلحه را به شدت مجازات نموده و خسارت های وارده به زیان دیدگان را به ویژه کسانی که کشته شده اند و یا اموال شان غارت یا سوزانده شده اند جبران کند.
د) دولت باید با جدیت تمام از هرگونه گسترش و تداوم این جنایت ها جلوگیری به عمل آورد و طرف آشوب طلب و متجاوز را سرکوب کند.
ه)با توجه به پذیرش برابری حقوق و وجایب کلیه اقوام در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، خواسته می شود فرمانهای دولت های گذشته که برمبنای تبعیض، نسل کشی و تصفیه نژادی صادر گردیده اند توسط دولت منتخب و قانونی کنونی لغو شود تا مستمسک دولتی این پدیده ضد انسانی، از دست آشوب طلبان و رانت خواران زیاده خواه گرفته شود.
و)از آنجا که دولت در حل منازعات داخلی دارای صلاحیت قانونی می باشد، پیشنهاد می شود دولت زمین های مورد ادعای کوچی ها را که با شیوه های ظالمانه و با حمایت دولت های نژادگرا تصاحب گردیده اند از کوچی ها خریده به بومیان واگذار نماید. در عوض از زمین های خاصلخیز و دشت های وسیع جنوب که خواستگاه اصلی آنهاست در اختیار شان قرار دهد و از رهگذر اسکان دائمی آنها، به حل همیشگی این معضل ننگین و بد فرجام دست یابد.
3- از نیروهای بین المللی حاضر در افغانستان میخواهیم، بهجای نظارهگری جنایتها، امنیت مردمان بیدفاع بومی را در برابر تجاوزات مکرر و بیشرمانه دشمنان افغانستان تحت هر عنوانیکه باشد، تامین نمایند.
4- از سازمان های بین المللی فعال در عرصهی حقوق بشر در افغانستان و خارج از آن و هم چنین کمیسیون مستقلحقوق بشر افغانستان میخواهیم صحنه های جنایت و کشتار و آوارگی مردم بومی و تخریب منازل شان را تحت پوشش و نظارت دقیق قرار دهند و داد مظلومیت ایشان را به مقامات مسئول و جامعه جهانی برسانند. لیستی از جنایتکاران جنگی دوران طالبان و از مهاجمان کنونی تهیه و منتشر سازند، تا آنان نتوانند به راحتی در لایه های مختلف جامعه و دولت نفوذ نموده و مرتکب جنایت های دیگری شوند. به مردم آواره و بیخانمان، زخمی ها و ایتام آسیب دیده در این جنایات سریعا کمک کنند.
5- از رهبران و سیاستمداران مربوط به مردم مورد تجاوز، میخواهیم، از حالت انفعالی و بلاتکلیفی فعلی خارج شده در مورد این جنایات موضع گیری شفاف، صریح و قانع کنندهای داشته باشند.
6- از مردم بومی مورد تجاوز و مدافعان غیرتمند شرف و عز٧ت مردم افغانستان، میخواهیم با کمال اطمینان و شهامت از حقوق و حریم زندگی خود دفاع نمایند و ذر٧ه ای در برابر تجاوز، غارتگری و نسل کشی سر خم نکنند. اگر خواسته های فوق از سوی دولت افغانستان و مجامع بین المللی پی گیری جدی نشود، بدون شک ما به به وظیفه دینی، ملی وانسانی خود در این زمینه عمل خواهیم کرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
علما، طلاب، معلمین، دانشجویان و تشکلهای فرهنگی مهاجر افغانستانی در مشهد مقدس
اسامي تعدادي ازعلما، طلاب، معلمین، دانشجویان و تشکلهای فرهنگی مهاجر افغانستانی مقيم ايران - مشهد شركت كننده در اين گردهمايي :
1 - حضرت آيت الله خسروي ( مدرس سطوح عالي حوزه)
2 - حضرت ايت الله ناصري ( مدرس سطوح عالي علميه )
3 - حضرت آيت الله فاضل ( مدرس سطوح عالي حوزه)
4 - حضرت آيت الله رئيس يكه ولنگي ( مدرس سطوح عالي حوزه)
5 - آيت الله محمد ابراهيم حسن زاده يكه ولنگي ( محقق و پژوهشگر)
6- حجت الاسلام و المسلمين الحاج استاد محمدمحقق دايكندي
7 - حجت الاسلام والمسلمين اعتمادي لعلي (مسئول حسينيه هزاره ها)
8 - استاد مناقبي ( نويسنده و پژوهشگر)
9 - اسد الله جعفري ( نويسنده و محقق علوم سياسي و عضو هيئت مديره انجمن كاتب)
10 - حجت الاسلام والمسلمين استاد فصيحي غزنوي (نوسينده و محقق)
11 - محسن خاوري (عضو شوراي مركزي اتحاديه دانشگاهيان افغانستان)
12 - رضا موسوي (مسئول كميسيون فرهنگي اتحاديه دانشگاهيان افغانستان )
13 - هاشمي ( مسئول كميسيون سياسي اتحاديه دانشگاهيان)
14 - علي ظفرطاهري (نماينده وزرات معارف و معلمين مهاجر مشهد)
15 - بصير بيگزاد (نويسنده و روزنامه نگار)
16 - محمد سالم حسني (مسئول انجمن علمي - فرهنگي ابن سيناي بلخي)
17 - حجت الاسلام والمسلمين الحاج استاد شريفي (مدرس حوزه علميه)
18 - عبدالفتاح حسين پور (نويسنده، مسئول مركز علمي فرهنگي عفاف و مدرسه علميه امام مهدي)
19 - زعيمي ( مسسئول انجمن علمي - فرهنگي تبيان)
20 - انجينير عباسي ( نويسنده و از اعضاي اتحاديه اسلامي دانشگاهيان)
21 - حجت الاسلام محمدجعفررضايي (عضو هيئت مديره انجمن كاتب و سردبير فصلنامه بصير)
22 - حسن رضا فهيمي (عضو هيئت مديره انجمن كاتب و مديرمسئول فصلنامه بصير)
23 - محمد سالم فهيمي (مسئول انجمن علمي-فرهنگي موعود)
24 - خان محمد ابراهيمي (نويسنده و پژوهشگر)